تقسیمبندی کلی مردم نسبت به فهم دیگران از دو چیز خارج نیست:
شعور و بیشعوری!
اما باور دارم آدمی بیشعور نیست. اما شعورش میتواند تقسیمبندی شود.
اگر بخواهم آدمها را نه به میزان سواد و تحصیلات بلکه بنا به طعم شعورشان دستهبندی کنم همگی از این فهرست خارج نیستیم:
-شیرینشعور
-تلخشعور
-ترششعور
- شورشعور
×××
شیرین شعورها همان شیرینعقلهاییاند که در هر حالی یک تخته کم دارند؛ آنانی که شاید هم سواد خوبی داشته باشند و هم تجربهی زیادی اما همواره، شیرین میزنند! بعبارتی اینان با وجود شعور، آگاهی و تجربههای ممکن، در جهان خود همیشه خوشبین و شاید کمی کودکانه بنظر برسند.
تلخشعورها، با درک زیاد جهان پیرامون و واقعگرایی وافر، دنیا را سیاه و پوچ خواهند دید. یعنی با دیدگاه انتقادی و واقعگرایانهی خود، بجای پذیرش لذتها، تمرکز خود را بر کاستیها و ناامیدیها میگذارند.
و ترش شعورها در فهم از چیزهای بیشتر سعی میکنند دوری کنند و با ترشرویی با مسائل جدید و تابوها برخورد خواهند کرد. بنحویکه با دافعه از هر چیزی که به آنها مربوط میشود، به دور از پذیرش و پذیرش زندگی، تنها با ناخشنودی به وقایع و تغییرات نگاه میکنند.
اما شورشعورها، اینان آنچنان حجم عظیمی از احساسات را قاطی منطق میکنند که همواره آدمهای پرشوری بنظر میآیند... بنظر میرسد که همواره درحال مبارزهای درونی میان منطق و احساساند.
×××
حتی این تقسیمبندی چهارگانه هم سادهانگارانه است. چراکه انسانها به مراتب پیچیدهتر از اینگونه فهرست شدنها هستند و نمیتوان آنها را در چنین چهارچوبهای محدود و سطحی قرار داد.
اما وضوح بیشتری دارد. با اینحال بسیاری هستند که ترکیبی از این مزههای مختلف شعور را بطور متناقضی در ذهن دارند و این پیچیدگی آدمی را به رخ میکشد...
این همان ترکیب نهایی است گسشعوری!
×××
شکی نیست این مزههای شعور، ممکن است برای هر کداممان خواستنی و بامزه نباشند؛ آنجاست که خود را باشعور و او را بیشعور میخوانیم!
www.Soroushane.ir