من واقعاً نفهمیدم چرا هرچه از خود بروز میدهیم رواندرمانگرها و روانشناسها ربطش میدهند به گذشته؟
دم گذشته گرم! که اینقدر همهچیزمان را به خود ربط داده....
خب "لامصب" اگر گذشته اینقدر مهم است که برگردیم گذشته. یا اگر اینقدر مهم است گه میخوریم ادامه میدهیم بسوی آینده. 🙂
چراکه هرچه میبافیم روی تاروپود گندیدهی گذشته است درحالی که گذشته، مالکیت ندارد!
خیلی چیزها هست که امروز خوشمان آمده و یا ازشان متنفر شدیم و ارتباطی به پیشینهی کودکی و گذشته ندارد.
×××
پاسخ علمی: نه اینان درست میگویند؛ اینان دنبال همزدن گُهِ گذشته یا به تعبیری گُهذشته نیستند بلکه باید مشخص شود الگوی تجربهی کنونی ما چطوری شکل گرفته؟
مثلاً تو شاید امروز از یک آدم خاصی خوشت نیاید، ولی این احساس، بطور ناخودآگاه، شبیه به یگ الگوی آشنای قدیمی است نه اینکه الزاماً همان، بلکه ذهن تو ممکن است آن حس را بچسباند به آن آشنای قدیمی.
حال این قدیمی یا دیروز دیده شده یا در سن ۱۰ سالگی.
×××
اما جدای این بندکشی و ربطدادنهای درست یا غلط، خیلی از حسها و سلیقههای امروز ما مستقلند؛ بار نخست است که تجربه شده؛ مربوط به دیروز و دیروزها نیست، دقیقاً همین الان اتفاق افتاده. چراکه ما تغییر میکنیم، میآموزیم و میسازیم.
اینکه همهچیز را بندازیم گردن گذشته، انگار اختیار حال و یادگیریهای اخیر را نادیده میگیریم. شاید بهترین راه این است که گذشته را بشناسیم، ولی زیاد همش نزنیم که بوی گُهش بالا میزند؛ درغیراینصورت حتی حسهای جدید را هم میدوزیم به عقدههای گذشته!
×××
"اکنون" را باید جدی گرفت؛ چرا که تنها زمانیست که میتوان تغییر کرد؛ وگرنه اگر این دم را رها کنی یک دم دیگر، میگویند مشکل از آن دم بود که گذشت!
www.Soroushane.ir