بزرگترین نقطهی قوت داستانها و رمانهای خارجی، روایت شخصیتهای پیچیده است.
یعنی قهرمان یا پادقهرمان داستان در عین قدرتمندی یک فرد ذلیل هم هست. یا در عین غرور یک وادادگی مضحک دارد.
بدینسان آدمی چیزی نیست جز مجموعهای از تناقضات. به تصویر کشیدن این تناقضات هم یعنی نمایش پیچیدگی شخصیت!
×××
داشتن مجموعهای از تناقضات، پیچیدگی نیست؛ سادهتر از این نیست که یک انسان، تناقضات درونی دارد.
در واقع، پیچیدگی شخصیت یعنی اینکه آدم داستان را نتوانی در یک جمله خلاصه کنی. آدمی که هر بار که به او فکر میکنی، زاویهی جدید ازش کشف میکنی. این پیچیدگی، از تناقضهای او نمیآید، که از نحوهی روایت تناقضهایش است.
بعبارتی هنر نویسنده، روایت این تناقض در زمان و مکان مناسب است.
×××
آدمی، جمع اضداد است و نویسندگان رقصندهای بر لبهی این تضادها.
پیچیدگی انسان نه در آن است که خوب و بد را با هم دارد، بلکه در آن است که گاهی نمیداند کدامیک را بازی میکند؟
تناقض درونی، نه ضعف است و نه بیماری؛ بلکه نشانهی زیستن در جهانیست که هیچ چیزش مطلق نیست و هیچچیزش ارزش اثبات!
www.Soroushane.ir