رفتم شیرینیفروشی، به فروشنده گفتم:"یه کیلو زولبیا،بامیه بده لطفاً."
گفت:"طاعاتت قبول؛ روزه هستین پس."
گفتم:"نه روزه نیستم؛ ولی هنوز اینقدام کافر نشدم که زولبیا و بامیه نخورم!" 🙂
×××
ماه رمضان است و بوی دهان این و آن؛ که مذهبیون این بوی بد را حتی بوی مشک تعبیر میکنند آنچنان که نقل شده: اطیب عندالله من ریح المسک؛ یعنی "خدا به موسی گفته بوی دهان روزهدار پیش من از مشک خوشبوتر است!"
بگذریم که در عالم واقعیت اینچنین نیست و این رایحهی نامطبوع، مطبوع و خوشبو نیست؛ اگر خدا با این بو حال میکند یا کربو شده یا بوی خوش را حس نکرده. 🙂
×××
ابیاتی از شاعران در این باب نقل شده:
روزه گرفتم که شوم پاک و رها / لیک دهانم شده چون چاه بلا!
عاشق شده بودم، لب او بوسه طلب بود / افطار نمودم، نفسم مشکطلب بود!
گرچه گفتند که روزه بوی مشک آورد / لیک از بوی دهان تو دلم آشوب است!
×××
هرچه هست ظاهر قضیه ناخوشایند است امیدوارم باطنش هم اینچنین نباشد.
۱۵ سال مدام روزه میگرفتم؛ تلخترین ایامی که روزه بودم روزی بود که قرار بود در روستاهای کُردنشین احضاریههایی را برای خانوادههایی که عضوی از کومله در خانه داشتند ببریم.
درب هر خانهای که میزدیم با روی باز از ما پذیرایی میکردند و بوی نان تازه و سرشیر و لبنیات محلی درجهیک و عسل و.... به ما مهمانان ناخوانده پیشکش میشد؛ افسر کادری منتظر نماند روزهاش را شکست، با تمام وجود میبلعید و من با تمام جزماندیشی از خوردن هر چیزی خودداری کردم تا مفتخر باشم به نگهداشتن روزه و عهدم با ....
با چی؟
×××
آن زمان نه فقط دهانم که مغزم هم بو میداد!
www.Soroushane.ir