چندین سال است که مدانت را رسماً و بعنوان یک کاروکسب خصوصی راه انداختهایم.
در ایران، شروع یک کسبوکار خصوصی بويژه از نوع حقوقی و پایدار نگهداشتنش چیزی شبیه شکستن مکرر قلنج کیر رستم است و مودبانهتر: تلاش برای شکستن دیوار بتُنی با یک قاشق پلاستیکی. 🙂
×××
از همان لحظهای که تصمیم میگیری وارد این مسیر شوی، تمامی ارکانها و ارگانها دستبهدست هم میدهند تا تو را از ادامه راه منصرف کنند. تحریم، مالیات، بیمه، مجوزات، شهرداری، بانکها، مشتریان، رقبای نفهم، رقبای متصل و حتی شرایط اقتصادی، همه و همه بنوعی موانعیاند که هر یک در جای خود به تشدید دشواریهای کارآفرینی میپردازند.
×××
سیستم پیچیده و غیرشفاف صدور مجوزها و هزاران گره کور، راه را چنان سخت میکند که بجای آنکه درگیر اصل قضیه باشی درگیر مشتی چرتوپرت خواهی شد.
هرچند همهچیز بظاهر سیستمی شده اما همچنان سگدوییها و بروکراسیها پابرجاست؛ فرآیندی که در آن، با انبوهی از مستندات و ضمانتها روبهرو میشوی و هیچ تضمینی وجود ندارد که درنهایت موفق شوی یا نه.
×××
در این بازار، رقابت سالم به معنای واقعی کلمه وجود ندارد. هرکجا بوی پول بخورد به مشام عدهای در کسری از ثانیه رقیبت میشوند بیآنکه درک و فهمی از ماجرا داشته باشند؛ و برخی نیز بواسطهی منابع دولتی قادرند با بخشنامههای تخمی، بازار را به نفع خود مصادره کنند و مشتریانی نیز که همیشه دنبال دستورات حکومتیاند یا بدنبال یامُفت.
×××
سیاهنمایی نمیکنم ولی کارآفرینی در ایران چیزی شبیه روی مین پریدن در وسط میدان جنگ است؛ جنگی بیپایان که که نتیجهاش شاید فقط یک توهم است توهم حضور در جنگ! توهم شلیک چند تیر مشقی به ناکجاآباد.
گاهی حس میکنی باید یا شرافتت را قربانی کنی و به روشهای غیرقانونی روی آوری، یا بتدریج تسلیم فشارها شوی که از میدان بهدر نشوی؛ یا اینکه کوتاه نیایی ولو بهقیمت عقب ماندنهای مکرر.
×××
هرچه هست قلابت به جایی گیر نکند و آویزان کیرخایهی برخی نشوی ره بجایی نخواهی برد؛ ازهمینروست که با ۸ سال کار شبانهروزی آنچه در نظر داشتیم هنوز اتفاق نیفتاده!
×××
با همه جنگیدهایم و میدانیم این جنگ، نتیجهی مطلوب ندارد؛ فقط عشقی که به این کار داریم مطلوب است!
عشق منِ نوعی، این است چند نفری از سفرهی باورها، روزیشان را بردارند و همین کافیست که اتفاق افتاده!
www.Soroushane.ir