هیچوقت نتوانستم مجردی بکنم چه زمانی که مجرد بودم چه متاهل. اساساً بنظرم مجردی زندگی کردن هنری است که هرکسی بلد نیست. نه اینکه شیطنت نکرده باشم نه؛ از لحظهای که فهمیدم حقیقتی همیشه راست در شورتم وجود دارد شیطنت کردم. 🙂
منظورم از مجردی نکردن این است بعنوان یک مجرد نتوانستم تنهایی زندگی کنم. حتی زمانیکه استقلال مالی داشتم.
همیشه یک همدم نیاز دارم و البته تنهایی را با اینکه بشدت دوست دارم اما فقط در مقطعی کوتاه؛ چند روز که از تنهاییام بگذرد دست از خودم خواهم شُست و مبدل میشوم به یک کوننشُستهی دستشُسته!
×××
اگرچه مجردی مزایایی دارد نظیر: آزادی شخصی، تصمیمگیری آنی و راحت، عدم پاسخگویی به کسی دیگر، تمرکز بر اهداف و آرزوها، انعطافپذیری و داشتن فضای خصوصی بیپایان، اما یافتن یک همراه خوب و پایه میتواند نهتنها با این مزایا چندان ضدیتی نداشته باشد بلکه خیمهی تنهایی را نیز بخوبی پر کند.
بااینحال یافتن چنین کیسی، کار دشوار و تقریباً ناشدنی است؛
اینکه کسی را بیابی که درعین حال که همراهت هست دستوپاگیرت نباشد شاید تناقضات بسیاری را بوجود آورد. من نیز کم از این تناقضات نکشیدم.
بارها شده که تصمیمی داشتم که بواسطهی متاهلی نتوانستم سمتش بروم.
اما شاید شیرینی تاهلی یعنی باغ محصوربودن یعنی Walled Garden شدن.
بعبارتی درعین حال که آزادی و در یک باغ محصور سرخوشی، فنسهایی هست که بهترست سمتش نروی.
نه اینکه نمیتوانی بیشتر بروی بلکه پیشتر رفتی! 🙂
×××
بنظرم تاهلی بدون گذارندن شیطنتها در حین مجردی سبب میشود همیشه نگاهت به فرار از این حصارها و فنسهای باغ محصور شود.
در کل همیشه به اطرافیانم میگویم اگر هنر مجردی زندگی کردن را بلدی، تاهلی بيفایده است و اگر نابلدی، تاهلی هنری است مشدد و دشوارتر!
×××
آزادی تنها در انتخاب نیست، بلکه در توانایی استفاده از آن است؛ بعبارتی کسی که در تنهایی، خود را پیدا میکند میتواند در کنار دیگران نیز بماند.
این یعنی شادی در پیدا کردن همراه نیست، بلکه در ساختن یک دنیا برای خود است که آمادهی به اشتراک گذاشتنش با دیگری باشد؛ و آدمی که درک درستی از تنهایی ندارد، نمیتواند در کنار دیگران زندگی کند.
×××
در پایان باید گفت: از آنجایی که حصارها همیشه وجود دارند، هنر درست زندگی کردن در پذیرش آنهاست حال چه مجرد باشی چه متاهل!
www.Soroushane.ir