هادی احمدی (سروش):

فکر نمی‌کنم اگر دختردار می‌شدم اسمش را "شادی" می‌گذاشتم هرچند اندکی هارمونی دارد با "هادی"؛ و استفاده از "شادی هادی" می‌توانست نمایانگر وابستگی پدر و فرزند و همچنین حجم شادی پدر باشد. 🙂 اما تمایلی به این نیست.
شاید از نگاه من نوعی، زندگی همیشه به اندازه‌ای که می‌خواهیم شادی ندارد!
×××
شادی کردن هنر است؛ هنری که هر کسی بلد نیست.
معمولاً اکثر کسانی که در یک جشن یا مراسم یا دورهمی، شادی تمام و کمالی دارند به‌شدت بر بهره بردن از لحظه‌ی حال متمرکزند.
چیزی که من هم انجامش می‌دهم اما کوتاه‌مدت است. آنچنان که خسته و دلزده می‌شوم حتی در وسط انبوهی از عناصر شادی‌بخش.
دوست دارم بعدش، به گوشه‌ای دنج و آرام بخزم و با خودم خوش باشم.
افرادی چون من نیاز به تنهایی دارند یا از فضاهای آرام و کم‌تحرک بیشتر لذت می‌برند.
شادی من لحظات مدید و بلندمدتی نیست؛ خیلی زود رنگ می‌بازد نه اینکه غمگین شوم بلکه گویی انرژی شادی کردن، حوصله‌ی ادامه دادن و یا توانایی زیاده‌روی در مصرف شادی را ندارم.
×××
از منظر روان‌شناختی این اتفاق دلایل بسیاری می‌تواند داشته باشد.
در مهمانی‌ها و جشن‌ها و مراسم‌های شاد، معمولاً تحرک افراد، صدا، نور و تعاملات متعدد و زیادی وجود دارد که برای افرادی چون من ممکن است بیش از حد تحریک‌کننده باشد و باعث خستگی روان شود و پس از مدتی احساس نیاز به آرامش و تنهایی کنند.
شاید هم شادی واقعی چیزی است که از درون سرچشمه می‌گیرد، نه از خوشی‌های زودگذر یا وابستگی به شرایط پیرامون.
×××
در مجموع، شادی کردن یک تجربه‌ی شخصی و پیچیده است که به نیازهای فردی و وضعیت ذهنی هر شخص بستگی دارد. بنابراین، می‌شود به روش خودت از لحظات شاد لذت ببری و لزوماً نیازی نیست که به استانداردهای دیگران عمل کنی.
بشرطی که دیگران هنگام دیدن روش تو، نگویند باز چُس‌کُنش را زد به پریز! 🙂
www.Soroushane.ir


5 1 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x