نقل است در یونان باستان مدارسی وجود داشت که تکنیکهای سفسطهگری را میآموختند.
بعبارتی اینان فیلسوفانی بودند که بهشدت بر قدرت زبان و استدلال تأکید داشتند و از شیوههای پیچیده و اغلب فریبکارانه برای استدلال و دفاع از مواضع خود استفاده میکردند.
حتی ریشهی شکلگیری وکیل نیز یکی از این همین فلاسفهی سفسطهگر است.
بالاخره فیلسوفانی چون افلاطون دست اینان را رو کرد و زد توی پَر این سفاسطه! 🙂
×××
یکی از آن تکنیکهای سفسطهگران خدعهگر، حمله به شخص است: در این تکنیک، بجای رد کردن استدلال شخص مقابل، به ویژگیهای شخصی او (مثل شخصیت، ظاهر، یا رفتارش) حمله میشود. بعبارتی فرد وقتی در ضعف استدلال باشد به دیگران حمله میکند.
چیزی شبیه این که: "نظرات تو در مورد آلودگی هوا قابل قبول نیست چون تو خودت همیشه از ماشین شخصی استفاده میکنی."
×××
برخی نیز بجای پاسخ، از حربهی دانای ساکت و متفکر استفاده میکنند.
بعبارتی فرد نه مخالف است، نه توافق میکند و نه تسلیم میشود؛ فقط از سکوتش بعنوان سلاحی قوی در برابر استدلالهای دیگران بهره میجوید. یکجور نگاه از بالا و یکگونه از نگاه عاقل اندر سفیه!
اسم این را گذاشتم: "سکوت سلطهگر"
وقتی حرفی میزنی باید گوش شنوا هم داشته باشی نه اینکه هرکسی حرفت را تایید کرد برایش کف بزنی و غنچ بروی و برای هرکسی که مخالف توست ساکت شوی.
اینگونه دچار سفسطهی خاموش یا "سکوت سلطهگر" شدی!
×××
"سکوت سلطهگر" یک حربه است که بعنوان ابزاری برای برتری جویی یا ایجاد تاثیری خاص استفاده میشود. در این نوع سفسطهگری خاموش، فرد درحقیقت تظاهر میکند که نیازی به پاسخ نیست، یا تو نمیفهمی، یا در حد من نیستی، بلکه از ادامهی بحث گریزان است یا طفره میرود یا قصد تغییر جهت بحث را دارد.
×××
اگر کسی همیشه در پاسخ به تو سکوت اختیار کرد، لزوماً دانا نیست؛ بلکه در تلاش است تا با سکوتش به تو نشان دهد که شکست نخورده، در حالیکه چیزی برای گفتن ندارد!
www.Soroushane.ir