هنوز در دل جنگلهای انبوه آمازون، قبایلی زندگی میکنند که گویا آدمخوارند و کسی جرأت نمیکند به قلمروشان نزدیک شود. اما همین هراس، حالا به جاذبهای برای تورهای گردشگری تبدیل شده.
توریستها را با هلیکوپتر از فراز این جنگلهای انبوه عبور میدهند تا قبایل عریان و بدوی را از آن بالا ببینند. مردم عریان آن قبایل که حضور یک پرندهی آهنی را تهدیدی جدی میدانند با نیزههای چوبی به آسمان خیره میشوند و آمادهاند حمله کنند. گاهوبیگاه با خشم یا ترس، سنگ یا تکهچوبی به سوی آن پرندهی ناشناخته پرتاب میکنند؛ چیزی شبیه پرتاب تکهچوب یحیی سنوار، به سمت پهپاد اسراییلی.
×××
همان فرزانهای که از حماقت حماس سرمست بود و بازوهای یحیی و دوستانش را میبوسید، گمان نمیکرد که ظرف مدتی کوتاه، هرچه محور، حلقه و پیچومهرهی مقاومت نامیده میشد به طرفهالعینی بخاطر این حماقت نابود شود و هزاران انسان بیگناه و میلیاردها دلار پول زبانبسته ازبین برود.
×××
جهان مدرن، با همهی پیچیدگی و فناوریاش، همچون آن پرندهی آهنی است که نگاه سادهلوحانه و ابزار ابتدایی، هرگز توان مهار یا حتی درک آن را ندارد. اما آیا واقعاً میتوان با نیزههای چوبی در برابر سیل آهن و آتش ایستاد؟ آیا بدویت نه در آمازون که در همهجا هست؟
×××
گاه لازم است به جای تقلای بیهوده، مسیر دیگری یافت.
مقاومت نه در جنگیدن که گاه در پنهان شدن از دید است و گاه در هوشمند بازی کردن.
ولی وقتی با عصا راه میروی و عریانی و هراسان، میاندیشی هر پرندهی آهنی، دشمن است حتی اگر کسی را فقط در تماشای یک آدمخوار(!) دیده باشی!
www.Soroushane.ir