از یک مرد مردادی مهربان و یک شاعر با احساسات لطیف، بعید است از فیلم خشن، شکنجهگر، چندش و بیرحمانهی اره Saw خوشش بیاید ولی چکنم که شدیداً خوشم میآید؛ چرا؟
شاید تناقضات ذهنی است و کاریش نمیشود کرد و شاید هم…!
×××
دیشب مهمانی بودم. بحث انقلاب و حوادث گذشته مطرح شد؛ میزبان گفت:”میدونستم انقلاب نمیشه؛ آخه مگه با کشته شدن ۵۰۰ نفر قراره انقلاب بشه؟! رستگاری خون میخواد، آزادی بهاش خونه، خون زیاد!”
دروغ چرا، حرفهایش عین پتک بر سرم کوبیده میشد و واو به واش را بخاطر دارم؛ و همزمان مرا برد به فیلم اره!
×××
توی یکی از قسمتهای مجموعه فیلمهای اره، زنی در صحنه، مجبور است پای خود را با ارهی ریسمانی ایتالیایی از قسمت ران ببُرد تا خون کافی برای پُر کردن شیشه جمعآوری کند و مکانیزم آزادسازی فعال شود. وگرنه گلویش توسط یک تیغهی گردان که هر لحظه در حال نزدیک شدن به خرخرهی زن بود بریده خواهد شد. بعبارتی به ازای مقدار خونی که از این کار در یک ظرف ریخته میشود تیغه از حرکت باز میایستد و زن میتوانست شانس آزادی و دوباره زندگی کردن بیابد.
با اینکه بخش اعظمی از راناش را برید اما با تعلل و رنج و درد از قطع کردن پایش نومید شد و در کسری از ثانیه تیغه جلو آمد و سر از بدنش جدا کرد.
چقدر خون لازمست؟ چند سی سی!
فقط چند سی سی بیشتر؛ اما تعلل زن سبب میشود تیغه به گلویش نزدیک شود و خلاص.
×××
شاید آن میزبان راست میگفت، بهای آزادی گران است. وقتی در زیر یوغ اجبار و استبداد هستیم نمیتوان انتظار داشت بواسطهی کشته شدن چندنفر یا چندصد نفر انقلابی رخ بدهد.
در نظامهای دیکتاتوری، خون به هر میزانی توجیهپذیر است. حتی آخوندی گفته بود برای اهداف اسلامی نیمی از مردم کرهی زمین بمیرند قابل توجیه است.
اما این خونریزی هم حدی دارد وقتی به میزان معینی برسد تیغه از کار میافتد. بواقع که برای مرگ ۵۰۰ نفر سرنوشت ۸۰ میلیون تغییر نمیکند. حتی اگر همه شاکی باشند بخصوص وقتیکه عدهی کمی به خیابان آمدند و عدهی قلیلی کشته شدند.
تمام انقلابها بخصوص از نوع رهایی از دیکتاتور، جنبشهای خونین داشتند نظیر: انقلاب فرانسه، انقلاب اسلامی ایران و انقلاب استقلال در مستعمرات مختلف؛ حتی انقلاب استقلال هند تحت رهبری گاندی که آرامترین جنبش لقب گرفته اما بواقع اینگونه نبود. چراکه از لحظهای که گاندی در سال ۱۹۱۹ رهبری اعتراضات را عهدهدار شد تا راهپیمایی مالیات نمک در سال ۱۹۳۰ و شورش کالکوتا تا اعتراضات در پنجاب جمعاً حدود ۱۶۰ هزار نفر کشته شدند.
پس جنبش او بدون خون نبود. جنبش او فقط بدون خشونت معترضان بود اما خون بود. خونی که توسط حاکمان ریخته میشد. بعبارتی علیرغم تاکید گاندی بر روشهای آهیمسا (غیرخشونت)، سرکوبهای شدید و خشونتهایی که از سوی استعمارگران بریتانیایی و حتی نیروهای داخلی صورت گرفت، منجر به از دست رفتن جان بسیاری از مردم شد.
مردم معترض، مریض نیستند جان خود را بخطر بیندازند اما در برابر انتخاب بین رهایی و تسلیم شدن باید یکی را برگزینند! و البته که حاکمیت در قدرت، نمیخواهد فروبپاشد. پس راهکار شاید چیزی جز این نیست که هرچقدر خون بیشتری ریخته شود، آنگاه رهایی در دسترس خواهد بود! درست مصداق برخی از صحنههای فیلم اره.
×××
بارها و بارها به این مسئله فکر کردهام که چرا انسانهای سخت کوش و سخت گیری ،بیشتر از انسانهای راحت طلب و گاها تنبل در معرض سختی و ناملایمات قرار می گیرند؟
آنچه شما تحلیل کردید با مشاهدات بصری من در تناقض است
ممنونم از کامنتت. بنظرت پس رنج، گنج است؟