اکثر خودکشیها یک جور اعتراض است؛ اعتراض به وضع موجود، اعتراض به آیندهی ناموجود.
هیچکس را نمیشود نکوهش کرد که با کشتن خویشتن، کار خوبی کرده یا نه؟
خودکشی، اعتراض خاموش است؛ فریاد صامتی علیه شرایط تحملناپذیر زندگی یا آیندهای که فرد آن را نمیبیند یا باور ندارد. از این منظر، آنرا نمیتوان صرفاً عملی اشتباه یا درست دانست، زیرا تصمیمی است که از اعماق رنج و ناامیدی و حتی امید فرد برمیخیزد.
بااینحال، نکوهش نکردن به معنای تشویق یا توجیه نیست؛ بلکه تلاشی است برای فهم بهتر علتهای این تصمیم و کمک به افرادی که به این نقطه میرسند. شاید وظیفهی جامعه و اطرافیان، بجای قضاوت، ایجاد فضایی باشد که امید و معنا در زندگی فرد تقویت شود.
×××
جوانی رعنا به مانند #کیانوش_سنجری یا خودکشی کرد یا کشتنش؛ درهرحال اسباب کشتن او رقم خورد و او به مانند مایی که نفس میکشیم ریههایش بجای اکسیژن اکنون مملو از خاک است.
×××
همیشه مخالف خودکشی بودم شاید خودنکشی از بزدلی است بخصوص در دنیای پوچ و فانی و در شرایطی که چیزی گویی تغییر نمیکند مگر به امید خلاصی خود از بند ثباتها.
با اینحال بازهم در این مملکت عزا و مرگ، امید جوانهزدن یک نهال بهتر از مرگ یک درخت است. ولیکن گاهی اینگونه مرگها تلنگری است برای زیستن بیشتر!
هرچند آنکس که از دنیا رفته دیگر این را نمیبیند.
×××
زیستن، در این مملکت عزا و مرگ، خود نوعی مقاومت است؛ مرگ هم مبارزه طلبیدن است!
www.Soroushane.ir