هادی احمدی (سروش):

سرتاسر ادبیات پارسی به گوز آغشته است. اما این گوز، باد شکم نیست بلکه یک واژه‌ی کوردی است که تلفظ درستش "گوێز" است.
"گوێز" یعنی گردو.
چنانچه فردوسی گفته:
"یکی نامجوی و یکی شاد روز / مرا بخت بر گنبد افشاند گوز"
اینجا فردوسی به بخت بدش اشاره کرده. شاید نمی‌دانست این گوزهای پارسی که سی سال افشانده بالاخره روزی نامجو و شادش می‌کند!
یا
"آن گوز که با پوست خوردندش نبود نفع / با پوست مخور گوز و تن خویش مرنجان"
پس گوز را با پوست نمی‌خورند!
×××
ترکیب گنبد و گوز محل تشبیهات بسیاری شده؛ بطور مثال در برخی جاها شاعران از گنبد بعنوان کون و از گوز بعنوان گردو یا یک چیز گردالی که روی آن می‌گذاشتند تا قِل بخورد و بیفتد پایین استفاده می‌کردند. بعبارتی یکجور فتیش جنسی هم بوده گویا.
×××
بدون شک روی سقف بیضی‌شکل، گوز یا گردوهای چیده شده را نمی‌گذارند تا خشک شود چراکه قِل می‌خورد می‌افتد پایین؛ و اگر کسی تلاش کند به افشاندن گوز روی گنبد، نشان از کار عبث دارد. چیزی شبیه قل دادن سنگ در کتاب افسانه‌ی سیزیف!
"تو گفتی گوز بر گنبد همی شاند / و یا در بادیه کشتی همی راند"
کدام احمقی در بیابان کشتی می‌راند؟ کسی که روی گنبد گوز می‌فشاند.
البته هرچند افشاندن گردو روی گنبد، بیهوده است، اما خارج کردن باد شکم از گنبد کون بیهوده نیست!
×××
شباهت گوز (گردو) به گوز(باد شکم) برخی شاعران را نیز بر این داشت تا چنین بیتی بسرایند:
"گر نشستی به زیر من روزی / جُست ناگه ز گنبدت گوزی"
که در اینجا گوز دقیقاً هر دو معنی گوز (گردو) و گوز(باد شکم) را منتقل می‌کند و گنبد هم معنی سقف بیضی‌شکل را و هم معنی باسن را.
یک استعاره‌ی حرفه‌ای در بازی با کلمات.
×××
راستی صبحانه، نان و پنیر و گوز می‌خوری!؟ 🙂
www.Soroushane.ir
#شرنامه


5 1 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x