یحیی نیز از آن دست مردان نامآشنایی بود که هرگز ندیده بودمش؛ اصلاً اینکه وجود فیزیکی داشت یا فقط یک تخیل بود؟ بر من پوشیده است. ولی نامش حسابی در بین مردم شهرت داشت بعبارتی یک اسطوره بود.
به چه شهرت داشت؟
عجله نکن میگویم.
×××
کیر یحیی، تمام شهرتش بود؛ البته فقط از حیث بزرگی.
ظاهراً آلت مردانهاش چنان بزرگ بوده که نمونهی مشابهی نداشته.
مردم توی دعوا و شوخی آن را براحتی به همدیگر حواله میدادند به نحویکه این کیر یحیی نقل هر محفل و مکانی بود.
مردم باادب بجای "کیر یحیی" از عبارت "مال یحیی" استفاده میکردند و آن را نثار هم مینمودند. خیلیها بودند کم از یحیی نداشتند اما بطرز عجیبی از مال او به دیگران حواله میدادند نه از مال خودشان؛ این یعنی یحیی خلیفهای شده بود که مردم از کیسهاش میبخشیدند.
×××
یحیی هیچوقت نبود؛ ولی به کل شهر کیر زده بود. گفتن از "مال یحیی" کافی بود تا مردم به مغز کلام پی ببرند.
کیر یحیی همهچیز را تخریب میکرد؛ به تنهایی هزاران راکت بود. راکتهایی که بر سر مردم فرود میآمد بیآنکه یحیی خودش آنها را شلیک کرده باشد!
×××
کیر بزرگ یحیی، مردان را دچار این نومیدی هم میکرد که شبیه او زبانزد نیستند. خیلیها ناخواسته دوست داشتند بجای یحیی زبانزد شوند. خیلیها آلت بزرگتر از یحیی داشتند ولی از اینکه به این لقب جنسیتی شناخته شوند هراس داشتند.
×××
شنیدم یحیی مُرد؛ پس از آن، دیگر کسی "مال یحیی" را حواله نمیداد؛ نمیدانم چه بر سر مردم آمد؟ شاید نمیخواستند مال یحیی در قبر شق شود و به شکل سنگ قبر عمودی درست شبیه همان چیزی که در گورستان خالد نبی هست درآید!
شاید یحییهای دیگر سر برآوردهاند که "مال یحیی" دیگر دیده نمیشد؛ شاید هم آنقدر این لفظ بکار رفته بود که دیگر لوث شده بود.
هرچه هست دیگر از یحیی و آن مالش خبری نیست. شاید هم یحیی و مالش یک توهم بود؛ توهمی که چون خودشان نداشتند از آن اسطوره ساختند!
توی خبرها خواندم سایز آلت مردان در کانادا بیش از جاهای دیگر است. احتمالاً یا یحیی رفته کانادا یا کاناداییها یحییوار شدند. البته بنظرم در بزرگی هنوز جایی به پای اعراب و سیاهپوستان آفریقایی نمیرسد.
با اینحال مردم همواره بدنبال یک اسطوره میگردند.
×××
بزرگنمایی و توجه بسیار به ابعاد فیزیکی بدن مرد در آلت تناسلیاش درست شبیه ابعاد باسن و سینهی زنان است. وقتی تمام مرد بودن در یک آلت خلاصه میشود، تمام زن نیز در یک عضو جنسی خلاصه میشود. این یعنی ما فاصلهی زیادی نگرفتیم از بُعد حیوانیمان.
پاسداشت شخصیت و ویژگی برتر یحیی ریشه در آیین محلی و رسوم باستانی دارد؛ ولی بنوعی به دنیای معاصر ما نیز مربوط است، جایی که انسانها تحت فشار بیپایان فرهنگ تصویری و استانداردهای اجتماعی قرار دارند. او نه بعنوان نماد باروری و جوانی و قدرت که در گذشته آلتش را بعنوان سنگ قبر روی گورش میگذاشتند بلکه امروزه بعنوان نماد بزرگنماییهای بیمورد در جامعه(!)، نشاندهندهی آن است که چطور یک ویژگی ظاهری میتواند به منبعی از هویت تبدیل شود. حال این ویژگی ظاهری و فیزیکی ممکن است آلتش باشد یا بدنش و یا انگشت تهدیدبرانگیز دستش!
در دنیایی که ارزشهای انسانی به ابعاد فیزیکی تقلیل مییابند، یحیی به یک افسانه بدل میشود؛ افسانهای که خود را از واقعیتهای عمیقتر و معنویتر دور میکند. در واقع، او با یک نقش سبمولیک، ما را به چالش میکشد که آیا ارزش واقعی ما به ویژگیهای ظاهریمان وابسته است یا نه؟
×××
اسطورهها، دروغهای زیبا هستند که در حقیقتی زشت، پنهان میشوند!
www.Soroushane.ir
یحیی، کص ننت هرجا که هستی
مرسی فرید از کامنتت ولی با این فحش آبدار موافق نیستم 🙂
http://www.soroushane.ir/HA/9159
مچکرم .چشم .البته باید شما دلیل تنفر ما جماعت …کوچیک را از یحیی های …بزرگ بهتر بدانید
آخی عزیزم :)نفرمایید قربان. هرکسی به اندازهی خودش داره 🙂
مهم عملکرده نه پهنا و درازا