با اولین حقوق بیمهایام که ۱۳۸ هزار تومان بود بهمراه برادر بزرگم رفتم یک شلوار بخرم.
از آنجایی که فقدان کون قلمبه (ببخشید باسن برجسته) سبب میشود شلوار پوشیده شده به شکل زیبایی دیده نشود بنابراین درست ۱۰ شلوار را پرو کردم و نپسندیدم.
مشکل نه شلوار بود نه قیمت و نه پارچه و نه کیفیتش.
مشکل دقیقاً نقص فرم من بود که باعث میشد شلوار به پایم زار بزند؛ یا من چنین تصوری داشتم.
شلوار جین یا پارچهای معمولاً به تن آدمهای پر ران و پرکون، خیلی شیک به نظر میرسد؛ و البته اکثر خانمها بواسطهی لطف لگن پهن خداوندی همواره هر شلواری به پا کنند خوشفرمند.
×××
فروشنده آستانهی تحملش داشت سر میرسید؛ فکر میکرد خریدار نیستم اما واقعاً خریدار بودم منتها چیزی نبود به کونم بنشیند.
شلوار گشاد مرا تبدیل به مترسک میکرد و شلوار جذب مرا شبیه ترکه! شلوار فاق کوتاه انگار از وسط جِر خوردهام و شلوار فاق بلند انگار ریدهام توش.
شلوار جین انگار کارتن بود بر تنم و شلوار پارچهای انگار پرچمیام رو به باد 🙂
×××
آمدوشد پرتکرار به شدت معذبم کرد و برادرم معذبتر.
عاقبت یازدهمین شلوار را-هرچند بازهم مناسب فرم بدنم نبود- از سر ناچاری و برای اثبات اینکه هم خریدارم هم نیازمند شلوار، خریدمش. البته بیش از این، خجالت میکشیدم تا فروشنده را عذاب دهم و یا خریده نکرده، دست خالی از آنجا بروم.
×××
این اولین باری بود که خرید یک شلوار چند ساعت طول کشید.
پس از آن با یک نگاه شلوار را میخرم. فرم بدنم تغییر چندانی نکرده ولی وقتی دیدم کون و ران را نمیتوانم کاریش کنم پذیرفتم که این شلوار به من میآید؛ و البته که هر شلواری بپوشم به من میآید.
×××
اشکال من این بود شلوار بر پای دیگران را مرتب با چیزی که خودم میپوشیدم مقایسه میکردم!
www.Soroushane.ir