تصویر و معنا!

هادی احمدی (سروش):

به یک پرتره از حسن نصر‌الله نگاهی عمیق انداختم.
یک تصویر باکیفیت، مردی ریش‌قشنگ و جوگندمی، در یک پس‌زمینه‌ی ملایم با عمامه‌ی سیاه؛ زیرش هم آیه‌ای از قرآن به خط ثلث زیبا نوشته شده و کمی پایین‌تر کلیدواژه‌ی مقاومت!
بیش از ۴۰ سال است ما تصویری که از مقاومت توی مغزمان داریم این رهبر پرتلاش و نماینده‌ی مظلومیت است؛ یک برداشت ترحم‌آمیز و تحسین‌برانگیز شاید نتیجه‌ی کلی نگاه ماست.
×××
پیش‌تر به یک پرتره از ابوبکر بغدادی نگاهی عمیق انداخته بودم؛ یک تصویر باکیفیت، مردی ریش‌قشنگ و جوگندمی، در یک پس‌زمینه‌ی ملایم با عمامه‌ی سیاه.
زیرش هم آیه‌ای از قرآن به خط ثلث زیبا نوشته شده و کمی پایین‌تر کلیدواژه‌ی جهاد!
تصویری که از جهاد توی مغزمان داریم مغایر با این ترور و توحش است؛ یک برداشت مشمئزکننده و تنفربرانگیز شاید نتیجه‌ی کلی نگاه ماست.
اما عمامه‌ی سیاه، ریش جوگندمی بلند، آیه‌ی قرآن، شخصیت و ظاهر قضیه هیچ تفاوتی باهم ندارند ولی همین ظاهر، ما را به معنایی می‌رساند که اولی بنظر آدم موجه و دومی ناموجه نمایان می‌شود.
چرا؟
×××
رسانه‌ها به‌شدت در بازنمایی (Representation) و تکرار و تثبیت (Repetition and Reinforcement) شخصیت‌ها و مفاهیم ذهنی ما نقش دارند.
آن‌گونه که وقتی شخصیت‌هایی شبیه نصرالله و بغدادی را نشان می‌دهند، تأثیر بزرگی در برداشت مردم دارند. مثلاً قادرند نصرالله را بعنوان رهبری مذهبی و سیاسی برحق نشان دهند که از مفاهیم مقاومت و دفاع از کشور یا مظلوم حمایت می‌کند، درحالی که بازنمایی بغدادی بیشتر حول محور خشونت و افراط‌گرایی است.
×××
برجسته کردن یک پدیده و نادیده گرفتن سایر جنبه‌های آن یعنی "چارچوب‌بندی" (Framing)، که از آن طریق می‌توان تصویری را القا کرد که یکی شایسته‌ی تحسین باشد و دیگری سزاوار نفرین.
و حتی برعکس؛
اما خارج از این چارچوب نه حسن شایسته‌ی تحسین است و نه ابوبکر سزاوار نفرین!
×××
برای پی بردن به اصل قضیه می‌توان به چند نظریه‌ی علمی پرداخت:
یکی از آنها نظریه‌ی بازسازی معنا (Reconstruction of Meaning) است که می‌گوید: رسانه‌ها می‌توانند معنای یک مفهوم را تغییر یا بازتعریف کنند. برای مثال، مفهومی مثل "جهاد" که در گذشته بیشتر به معنای تلاش و کوشش در راه خدا بوده، در دهه‌های اخیر به واسطه پوشش رسانه‌ای افراط‌گرایانه به مبارزه‌ی خشن و ترور تعبیر شده؛ یا ازطرفی دیگر ترور تبدیل به مقاومت شده.
×××
نظریه‌ی ساختارگرایی (Structuralism) نیز می‌گوید معنا و درک ما از جهان از طریق ساختارهای فرهنگی و اجتماعی شکل می‌گیرد و همچنین نظریه‌ی پساساختارگرایی (Post-structuralism) بیان می‌دارد معنا نه تنها از ساختارهای اجتماعی بلکه از روابط قدرت حاصل می‌شود.
هرچند نظریه‌ی ادراک و شناخت اجتماعی (Social Cognition Theory) بیان می‌کند ادراک ما تحت تأثیر تجربه‌ها، رسانه‌ها و برداشت‌های اجتماعی است.
×××
این دو شخصیت نوعی، علاوه بر ظاهر، در ایدئولوژی نیز تقریباً مشابه یکدیگرند؛ پس آیا واقعاً یکی نماینده‌ی مقاومت است و آن یکی نماینده‌ی ترور؟ یکی خیر است و آن یکی شر؟
پاسخ به این پرسش را باید در تأثیر رسانه‌ها، سیاست‌های محلی و فراملی، بازنمایی، تکرار و تثیبت و چارچوب‌بندی قدرت دید که هر یک در خلق معنای باطنی این چهره‌ها نقش بسزایی دارند.
ولی مهم‌تر از همه این‌است که تو در وسط کدام چارچوب قدرت و کدام جریان رسانه‌ای گرفتار شدی؟
www.Soroushane.ir

5 1 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x