هادی احمدی (سروش):

ما در کوردی به خر می‌گوییم "کر" و به ناشنوا یا کر هم می‌گوییم کر! 🙂
×××
مولانا حکایتی دارد که همگی با پوست و استخوان حسش کرده‌ایم. کر شدنی که هم معنی خر بودن را می‌رساند و هم ناشنوا بودن را.
این‌که:
ناشنوایی قصد داشت به عیادت بیماری برود؛ اما می‌خواست کاری کند جلوی دیگران کسی پی نبرد کر است و ناشنوا؛ پس در ذهنش گفتگوی خیالی بین خودش و بیمار را طراحی کرد.
مثلاً اگر از بیمار بپرسم:"حالت چطوره خوبی؟"
لابد می‌گوید:"خوبم؛ خدارو شکر."
من نیز می‌گویم:"خدارو شکر؛ دارویی مصرف کردی؟"
او اسم دارو را می‌برد و من می‌گویم:"نوش جان."
بعد می‌پرسم "دکترت کیه؟" و او هم نام دکترش را می‌گوید و من جواب می‌دهم "اون دکتر خوبیه و همه رو شفا میده."
×××
ناشنوا با این تمرین مذاکره، به عیادت بیمار رفت.
از بیمار بپرسید:"حالت چطوره خوبی؟"
بیمار گفت:"دارم می‌میرم."
ناشنوا گفت:"خدارو شکر؛ دارویی مصرف کردی؟"
بیمار گفت:"زهر کشنده."
ناشنوا گفت:"نوش جان."
سپس پرسید: "دکترت کیه؟" بیمار پاسخ داد: "عزرائیل!" و ناشنوا گفت: "اون دکتر خوبیه و همه رو شفا میده."
و....
×××
من ریاضی را حفظ می‌کردم، مو‌به‌مو فرمول‌هایش را؛ ولی کافی بود در یک انتگرال جای یک متغیر عوض می‌شد آن‌گاه شبیه خری که در گل مانده، نمی‌دانستم چکار کنم؟ فقط پاسخ می‌دادم اما چه پاسخی؟ 🙂
×××
در مذاکرات نیز، بسیاری از افراد می‌نشینند به تمرین مذاکره. این‌که اگر مدیر، مشتری یا کارفرما این را پرسید چه بگویم؟ اگر آن را پرسید چطور؟
اما بوقت مذاکره، درست شبیه یک کر و خر در گل مانده، فقط پاسخ‌های تمرین شده‌ی خود را می‌گوید.
×××
شنیدن، مهم‌تر از گفتن است وگرنه بجای دو گوش، دو زبان می‌داشتیم.
گفتگو با بسیاری از آدم‌ها یک مجموعه دیالوگ از پیش تعیین شده نیست. بقول گفتنی گفتگو با خود شبیه خودارضایی است و بازی اسکواش که فقط توپ را می‌کوبی به دیوار؛ زاویه‌ی شلیک توپ توسط تو، مساوی است با پاسخ قابل پیش‌بینی از سمت دیوار!
اما گفتگو با دیگران چندان قابل پیش‌بینی نیست و شبیه سکس با یک نفر دیگر یا بازی بدمینتون است؛ یعنی توپی که با هر زاویه‌ای به سمت او پرتاب می‌کنی به شیوه‌ی دیگری به سمتت عودتش می‌دهد. بخاطر همین سکس لذت‌بخش‌تر از خودارضایی است 🙂
×××
یادگیری فنون مذاکره خوب است، اما مهم‌تر از همه‌ی اینها حجم شنوایی و بازخورد صحیح شما به پرسش‌های مخاطب است؛ و فقط کسی می‌تواند پاسخ درستی بدهد که به تمام پرسش‌های مطرح شده در لحظه، اشراف کامل داشته باشد.
چنین کسی باید یک استاد یا کارشناس خبره باشد و موقعیت را بخوبی درک کرده و فهمیده باشد؛ وگرنه حفظ کردن و ساخت مجموعه‌ای از پیش‌فرض‌ها و توهمات، نتیجه‌اش می‌شود توهم؛ می‌شوی کر، حالا چه خر باشد چه ناشنوا!
×××
درست شبیه کسی که از روی کاغذ، چیزی را می‌خواند نباش؛ آنقدر بخوان و بیاموز که آمادگی پاسخ به هر پرسش غیرمنتظره را در لحظه داشته باشی.
حضور کامل در لحظه‌ی حضور.
×××
"از رو نوشته حرف نزن، رها شو از پیله‌ی خواب!"
www.Soroushane.ir


5 1 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x