هادی احمدی (سروش):

خمینی کاریزماتیک بود؛ زندگی‌اش، پوشش‌ و شخصیتش ساده بود؛ حتی گفتارش. نگاه عمیقی داشت، آدم بی‌پروایی بود و شجاعت زیادی داشت در مواضعش. همین‌ها از او یک چهره‌ی جذاب ساخت.
در کنار این‌ها، شوخ‌طبعی و مهارت‌های ارتباطی، پایداری، استقامت و پیوستگی و اصالت در ارزش‌های عامه‌پسند را بخوبی رعایت می‌کرد.
مطالعات فقهی زیادی داشت ولی به شکل عامدانه‌ای جملاتش را در ساده‌ترین و عامیانه‌ترین و روستایی‌ترین شکل ممکن بیان می‌کرد تا نهایت ارتباط را با قشر فرودست و مردم سطح پایین برقرار کند.
این باعث شد در کشوری که تضاد طبقاتی و الفاظ قجری هنوز در آثار و مکاتبات سطح بالا وجود داشت گفتار خمینی در متن جامعه، قابل فهم‌تر باشد. همین شد که خیل عظیم مردم کم‌سواد و ناآگاه، ساده‌زیستی خمینی و لفظ عامیانه‌اش را به جان خریدند و ازش امام ساختند و او شد رهبری معنوی!
×××
مردم او را با جان و دل پذیرفتند شاید چون مخالفت با رژیم شاهنشاهی را هیجانی در بطن آرامش آن دوران می‌دانستند.
شاید چون در تله‌ی چپ و کمونیست‌ها و گفتمان ضداستعمار و ضدغربی افتادند.
و شاید چون ساده‌زیستی و زندگی بی‌تظاهر را از او می‌دیدند که چگونه تصویری از اصالت و دیانت را به نمایش گذاشته؛ پس لابد ظاهرش و باطنش یکی است؛ این ویژگی‌ها بویژه در برابر زندگی مجلل و در ظاهر اشرافی برخی از اعضای حکومت شاه جذابیت داشت.
و در نهایت خمینی خیلی خوب توانست با استفاده از مذهب و ناسیونالیسم دینی همه را گرد هم آورد؛ استفاده از مذهب چیزی شبیه ایده‌های برتری نژادی و ملی‌گرایانه‌ی تزاری و هیتلری است در فرم معنوی‌تر.
×××
خمینی محبوب شد. آنچنان که هنرمندان و نویسندگان و شعرا و روشنفکران نیز به شک افتادند که نکند راه را اشتباه رفته‌اند همین شد که آنان نیز او را ستودند و خواسته یا ناخواسته در آتش شیعه‌گری خمینی دمیدند و امام را تمام نامیدند.
اما شکل ساده‌زیست و بیان ساده‌ی خمینی چطور توانست قشر تحصیل‌کرده و روشنفکر را بسمت خود بکشد؟ این پرسش بسیار بسیار مهمی است!
شاید بواقع خمینی در آغاز آدم فریبکاری نبود. بلکه فقط یک متجهد و مجتهد مذهبی بود و یک اسلام‌گرای بنیادی از نوع شیعی.
شاید هم روشنفکران نیز ناگزیر موج‌سواری کردند که این خطای بزرگی است.
و شاید این قشر هم از اثرات دیدگاه او بی‌خبر بودند و شاید خود خمینی هم بی‌خبرتر بود.
×××
خمینی رفت؛ ولی همچنان پوشش ساده‌زیست و گفتار بی‌پروا و پافشاریش بر مواضع علیه غرب و ترویج شیعه‌گریش بعنوان یک الگو بر جانشینش باقی مانده؛ اما این جانشین، برعکس خمینی اصلاً کاریزماتیک نیست؛
شاید چون دست کاریزمای مذهبی برای مردم رو شده.
شاید چون اشرافی‌گری به‌شکل دیگری در پس پرده نمایان شد؛ هرچند بنظر در ظاهر دیده نشود ولی هزاران بار بیشتر از دوران پهلوی است؛ همین شد که ثروت و قدرت شد قافیه‌ی بیت رهبری؛ و فساد شد مافیای اقتصادی.
×××
شخصیت‌های کاریزماتیک چه بخواهند چه نخواهند بسیار می‌توانند فریبنده باشند؛ مهم نیست مخاطبش یک روستایی است یا یک شهرنشین فرهیخته. آنچنان که حتی مغزهای متفکر هم براحتی فریبشان را می‌خورند و مبدل می‌شوند به مغزهای کوچک زنگ‌زده.
×××
شبیه این افراد، برخی مدیران فروش حرفه‌ای هستند که به‌مانند پدرخوانده‌-ویتو کورلئونه- به گونه‌ای رفتار می‌کنند که وقتی “چیزی پیشنهاد می‌کنند نمی‌توانی رد کنی!”
×××
درنتیجه به‌گمانم روشنفکران نیز با یک پدرخوانده روبرو بودند و نمی‌دانستند.
اما چیزی که مشخص است این است که: تاثیر شخصیت‌های کاریزما بر قشر روشنفکر، بسیار کوتاه‌مدت است.
www.Soroushane.ir


5 1 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x