کتاب "جنایت و مکافات" اثر فئودور داستایوفسکی را در مدت یکماه (منقطع ولی بدقت) خواندم. بسیاری اوقات حوصلهام را سر میبرد. اگرچه این کتاب یکی از مهمترین و پرآوازهترین آثار ادبی جهان لقب گرفته ولی چندان مطلوب نگاهم واقع نشد؛ انتظار بیشتری ازش داشتم. البته این سلیقهی من است و چندان ارتباطی به نامطلوبی خود کتاب ندارد.
این کتاب به بررسی پیچیدگیهای روانشناختی و اجتماعی انسان میپردازد و در آن داستان دانشجویی فقیر به نام راسکولنیکف را روایت میکند که مرتکب قتل شده و ما را در برابر چند پرسش قرار میدهد:
- اینکه آیا کشتن کسی که خون مردم را در شیشه میریزد و با مرگش عدهای نفس راحت میکشند جایز است؟
- اینکه چه کسی تاوان مرگ آدم خوب یا بد را میدهد؟
- و اینکه آیا حضور هرکسی در زندگیمان میتواند پیامد خیر باشد یا شر؟
رمان، بر پایهی چالشهای اجتماعی در زمانهی روسیهی تزاری است که مملو از فلاکت آدمها، تصمیماتشان و شکنندگی آنان است.
فضای رمان تاریک و سیاه است که البته دوست داشتم. شخصیتپردازی جالبی دارد و خط سیر روایت خطی است اما بجهت این که خیلی گفتگومحور است چندان چنگی به دلم نزند؛ البته از نظر من. چراکه به شخصه دوست دارم گفتگوها در کنشها و رفتارهای آدمها نشان داده شود نه در میان دیالوگها. ازاینرو خوانش آن کمی خستهکننده بنظرم رسید.
اما داستان جالب و گیرایی دارد و خواننده را تا انتها بدنبال خود میکشد. فقر و بیعدالتی اجتماعی بزرگترین دلیل رفتار تبهکارانهی آدمهای این داستان است و او خیلی خوب نشان میدهد که ته هر دسیسه و هر جنایتی چیزی نیست جز درد و رنج و هیچ. آنچنان که حتی قهرمان داستان که بدلیل فقر و نداری و برای توجیه حمایت از خانواده جان دو انسان را با تبر میگیرد هیچ چیزی بدست نمیآورد و اگر هم آورده از آن استفاده نمیکند.
ولی بطور کلی نشان میدهد که چگونه انسانها در مواجهه با انتخابهای اخلاقی و مسائل اخلاقی عمل میکنند؟ و چگونه انتخابهایشان تأثیر مستقیمی بر زندگیشان دارد؟ و اینکه به تحلیل شرایط اجتماعی و اقتصادی روسیه در قرن نوزدهم میپردازد و به ما نشان میدهد که چگونه فقر، نابرابری و فساد اجتماعی میتواند بر روی زندگی انسانها تأثیرگذار باشد.
در کل پیام روانشناختی پنهانی نیز در لابلای کتاب دارد که میتوان به این شکل خلاصه شود که هر انسانی مسئول انتخابهایش است و این انتخابها میتوانند تأثیر زیادی بر زندگی و سرنوشت او داشته باشند حتی اگر جامعهای نابرابر و مملو از فساد وجود داشته باشد!
چیزی که بیشتر تکرار شده تاکید مکرر نویسنده بر این است که ماه پشت ابر نمیماند ولی تماماً با این تفکر موافق نیستم جنایات بسیاری پشت ابر مانده. دسیسهها و بیعدالتیهایی که هرگز نه کننده را عذابی دردناک داده و نه برملا شده.
نقاط قوت کتاب از دید من:
- روان و سلیس بودن داستان
- سادگی و خط سیر مستقیم داستان
- شخصیتپردازی جذاب
- مثبت اندیشی و اعتقاد به اینکه انسانها خودشان بانی و مسبب عدالت و بیعدالتیاند.
نقاط ضعف کتاب از دید من:
- تمرکز و تکرار بسیار زیاد فداکاری آدمها از همدیگر
- تمرکز و استفادهی بیش از حد از دیالوگها
- عدم بکارگیری توصیفات ادبی عمیق
- پرداختن به لزوم دین بجای اخلاقیات
- عدم استفاده از جملات اثربخش و تاثیرگذار که با کاستی از جذابیت نوشتاری همراه است. بعبارتی آدم را نمیکوبد و بالا بیاورد و چیز چندانی تازهای در طول و یا آخر کتاب به مخاطب ارایه نمیکند.
امتیازم از ۱۰ به این رمان ۷ است و خوانش آن را پیشنهاد میکنم.
#کتابدان
www.Soroushane.ir