روزی که سلیمانی به زعم خود، ختم داعش را اعلام کرد، رهبرش او را شهید زنده خواند!
کسی که "ژنرال در سایه" لقب گرفته بود و سالها از رهگیری پنهان بود، چندی بعد به یکباره در تیررس قرار گرفت و بدست آمریکا کشته شد.
این کشته شدن سه کارت بازی به جمهوری اسلامی داد:
یک، همبستگی احساسی را رقم زد.
دو، یک قهرمان ملی رسانهای ساخت.
و سه، به همه یادآوری کردند که آمریکا با موشک، جلوی مقابله با تروریسم را گرفته و دنبال نابودی مردم ما و عراق است.
×××
خیلی قبلتر از روزی که رئیسی سقوط کرد، چو انداخته بودند که بعنوان گزینهی جانشین رهبری مطرح است؛ [با اینکه واجد شرایط ریاستجمهوری هم نبود]
کشته شدن او نیز سه برگ بازی به آنان داد:
یک، همبستگی احساسی مجدد ایجاد کرد.
دو، یک قهرمان ملی رسانهای مجدد ساخت.
و سه، به همه یادآوری کردند که آمریکا، با تحریمها باعث فرسودگی ناوگان هوایی شده و دنبال نابودی مردم است.
[این از گفتار پوتین و ظریف و دیگران بعد از سقوط هلیکوپتر شنیده شد.]
×××
وجه مشترک سلیمانی و رئیسی:
داشتن چهرهی تبلیغاتی پوپولیستی، ارزشگذاری میدان بجای دیپلماسی، حمایت چشمگیر از نظام و رهبری، بلهقربان گویی محض و محبوبیت رسانهای بود.
هر دو بشدت مطیع رهبر بودند و چنان بر شیپور عظمت ولایت فقیه میدمیدند که حد نداشت.
و هر دو در میدان کشته شدند، میدان جنگ و میدان کار؛ تا نمادی باشند برای حجم عظیمی از شوهای تلویزیونی و لشکرکشی خیابانی در عزاداری. [توتالیترها بشدت نیازمند این نوع نمایشند]
×××
زمزمهی حذف یک چهرهی مثلاً قدرت نظامی و یک چهرهی مثلاً بالقوهی جانشین رهبری، بنظرم اصلاً تصادفی نیست!
گرا دادن احتمالی به آمریکا برای حذف سلیمانی و سقوط رئیسی در یک هلیکوپتر قدیمی و در شرایط جوی نامساعد، یا خرابکاری و یا حتی گرا دادن به اسرائیل، بنظرم حذف عامدانه است. [یکجور عملیات استشهادی غیرمستقیم]
×××
به گمانم، نظام از محبوبیت و چهرهی رسانهای و یا رسیدن به قدرت این دو احساس خطر نمیکرد بلکه باید حذف میشدند تا در دو مقطع زمانی حساس، سه کارت بازی داشته باشد!
×××
این یعنی بنظرم رئیسی و سلیمانی تحت شرایطی عامدانه، یک مرگ را به نفع تقویت مواضع نظام باید رقم میزدند و باید خواسته یا ناخواسته قربانی میشدند!
اما چرا قربانی گرفتن؟
تا راه برای استمرار ولایت مطلقهی فقیه، قوام نظام بواسطهی احساسات عمومی، دریافت حمایت مردم گروگان گرفته شدهی کشور و منطقه ناشی از مظلومنمایی گروگانگیر [شبیه سندروم استکهلم]، سر زبان انداختن تصنعی آمریکا بعنوان دشمن نامبر وان، هستهای شدن و زمینهچینی بهتر برای هموار کردن سریعتر جانشینی موروثی مهیا شود.
×××
علیرغم دلبستگی و وفاداری، چرا قربانی شدن این دو؟
۱. چون برای بالا بردنشان هزینهی بسیار سنگينی داده بودند.
۲. چون با رفتنشان کارتهای ارزشمندی در اختیار نظام میگذاشتند.
۳. چون نظام توانست نمایشی از مشروعیت، محبوبیت و مظلومیت را به جهان مخابره کند.
۴. و به نوعی استمرار نظام را بیمهشده میدانند.
×××
وگرنه باور دارم اگر این دو منتقد نظام بودند و یا برای رسیدن به قدرت میجنگیدند در بهترین حالت شبیه سران جنبش سبز گرفتار حبس خانگی میشدند؛ یا شبیه روحانی و لاریجانی و احمدینژاد و... براحتی به حاشیه رانده میشدند.
ولی همسویی این دو با آرمانهای نظام و هزینههای گزافی که خرج این دو کردند، استفادهی ابزاری از آن دو را مهیا کرد!
×××
همسویی با این نظام یعنی: قربانی ولی شدن؛ یعنی: زود بالا میروی و زود هم پایین!
www.Soroushane.ir