ما هر روز آدم دیروز نیستیم؛ بشرطی که دیدن یک اتفاق، برخورد با کسی، خواندن یک کتاب و.. یکباره تو را تکان داده باشد.
به نسبت استقامت سازهی ذهنت و شدت تکانی که خوردی، گاهی هرچه ساختی و پاختی، یک آن ویران شده و بنای دیگری ظاهر میشود.
گاهی سازهات ویران میشود اما اصرار داری روی همان فنداسیون قدیمی، سازهی جدید شکل بگیرد.
گاهی هم آن رویداد تکاندهنده، فقط یک رنگ تازه است روی دیوار گچی ذهنت.
گاهی این تکان، شبیه برداشتن یا افزودن یک دکوری یا تابلویی است که در سازهی ذهنت جا خوش کرده.
×××
هر اتفاق تکاندهندهای، امروز ما را متفاوت از دیروز میکند.
لزوما منظور، تکانهای حزنبرانگیز نیست؛ بلکه تکانهای شادیبخش و تأملبرانگیز هم؛ و حتی تکانهای طبیعتی نیز چنین چیزی را قادرند رقم بزنند.
×××
حتی گاهی کل بنای ذهنت فرو میریزد ولی حاضر نیستی آنچه دیدی و خواندی را بعنوان یک بنای تازه درنظر بگیری.
حاضری با ویرانیاش زندگی کنی ولی نپذیری که آنچه قبلآ ساخته بودی نادرست است!
شکاکان و مرددان، از این دستهاند.
اینان یک ویرانهاند یا در بهترین حالت سازهی ذهنشان شبیه قلعهی هزار اردک بیدروپیکر است ولی هرجایی ستونی زده و اتاقی ساخته و دری کار گذاشته تا ویرانی و بیسامانیشان را پوشش دهند.
×××
برخی نیز در برابر تکانهای بیشمار، خود را با توهم کیهانی یا باورهای عمیق، ضدزلزله کردهاند.
خشکمذهبان و جزماندیشان، از این دستهی آخرند.
×××
با اینحال همهی ما تغییر میکنیم. حتی کسانی که ضدزلزله بنظر میرسند هم تغییر میکنند ولو در حد یک ترک کوچک!
این ترک کوچک، گاه افزودن یک واژه به تمام ذهن دیروزشان است و گاه سقوط یک لوستر چراغانی از سقف باورهایشان!
www.Soroushane.ir