ریسک بدون ریسک!
ریسک بدون ریسک را تجربه کردهاید؟ لابد میپرسید” این دیگه چیه؟”
ریسک بدون ریسک یک پارداوکس در خود دارد، ولی اگر خوب به آن نگاه کنیم هیچ تناقض و تعارضی ندارد و قابل فهم است.
ریسک بدون ریسک، یعنی کار پرخطری را شروع کرده باشی بیآنکه خطر کرده باشی و یا آن کار را عملاً انجام داده باشی!
یا انجام کار غیرقابل بازگشت با امکان بازگشت!
شبیه جابجا کردن ریل قطار توسط راننده درست در حین حرکت قطار!
شبیه ساخت کشتی وسط دریا.
شبیه ترک محل کار فعلی بیآنکه آن را ترک کرده باشی.
شبیه وقتی که طلاق گرفتی بیآنکه طلاق گرفته باشی.
شبیه خروج از دین وقتی که سر نماز ایستادی!
در نگاه نخست این یعنی اگر کار را شروع نکردی پس ریسک هم نکردی؛ ولی به شکل دیگری میتوان آن را عملاً دید.
×××
اما چطور؟ مگر میشود؟
بله. ما بواسطهی قدرت خیال و ذهن میتوانیم هزار راه نرفته را برویم بیآنکه ریسک رفتن آن را به جان خریده باشیم.
ما به واسطهی مطالعهی ذهن خودمان قادریم به این سفر پرریسک بدون ریسک برویم.
شبیه زندگی کردن در خیال بیآنکه آن را زندگی کرده باشی!
×××
اما راه دیگری هم هست و آن مطالعهی تجربه و زندگی دیگران و همذاتپنداری با وقایعی که آنان تجربه کردهاند و راههایی که رفتهاند میتوانیم برویم بیآنکه در عمل رفته باشیم.
این یعنی ریسک کردیم بیآنکه ریسک کرده باشیم!
×××
قدرت روابط، همگرایی آدمها، تخیل و تجسم و همذات پنداری را دستکم نگیریم.
مطالعهی دقیق کتاب و تماشای فیلم و گفتگو با دیگران میتواند دقیقاً ریسکهایی که میکنیم را بیریسک نشان دهد. قدرت جازدن خودمان را در قاب کسی که راهی رفته را دستکم نگیریم.
اگرچه مسیر زندگی هرکسی متفاوت از دیگری است ولی برای اینکه بفهمیم صعود از این قلهی مرگبار چطور است؟ و توانایی ما در چه سطحی است؟ همینکه خود را در جایگاه او بطور بسیار دقیق تصور کنیم ریسک کردیم برای صعود به قله، بیآنکه ریسک صعود از قلهی مرگبار را متحمل شده باشیم.
×××
این بدان معنا نیست که هر راهی که دیگران رفتهاند را بروی یا نروی؛ بلکه اگر در شرایط مشابه، با ذهنیت و توانایی مشابه و انتخاب مشابهی گرفتار شدی میتوانی شبیه یک سایه از از راههای رفته توسط دیگران، عبور کنی بدون آنکه واقعاً از آن عبور کرده باشی.
ازاینرو نیازی نیست هر راهی که نرفتی را بروی.
آدمهای دیگر هستند تا نشان دهند راههایی که آنان رفتهاند به کجا ختم شده؛ هرچقدر آدمهایی با توانایی و تفکر خودت بیابی، مسیرهایی که رفتهاند را بهتر درک میکنی. هرچقدر این تصور شفاف، دقیق، عینی و پر احساس باشد راه نرفته را رفتهای بیآنکه رفته باشی! و این یعنی ریسک کردی بیآنکه ریسک کرده باشی!
×××
این ایده در شرایطی که دیگران تحت تاثیر اقدامات ما هستند میتواند به ما کمک کند تا در مواقعی که با شرایط پیچیده و پرخطری مواجه هستیم، تصمیمات بهتری بگیریم!
ولی اگر خودتی و خدای خودت، هر راهی را بروی و هر ریسکی را متحمل شوی لزوماً نیازی به این شباهتسازی نیست؛ هزاران راه نرفته را میشود رفت و هزاران زندگی نکرده را میشود کرد!
www.Soroushane.ir