اگرچه اینترنت آمد تا شبکهی جهانی ارتباطات انسانی باشد، ولی بظاهر ریده توی هرچی مطالعات عمیق!
البته مشکل از اینترنت نیست...
با حجم دادههای روزمره که شبیه مطالب روزنامههاست و فقط به درد یک روز میخورند اکثرمان مبدل شدیم به یک اقیانوس به وسعت چٌساینچ.
یک جمله از فلان فیلسوف یا کارآفرین و یا فلان نویسندهی بزرگ، شده کل چیزی که باید بدانیم؛ یا حداکثر چند پاراگراف یا یک کتاب را خواندیم و علامهی دهر شدیم.
×××
سرعت، نیاز مقطعی به اطلاعات روزانه و انبوه دادههای زائد یا Garbage کاری کرده وقت برای مطالعهی عمیق در حوزهای که دوست داریم نداشته باشیم.
بعبارتی:
پرتراکمشدن اطلاعات، کوتاهمدتی اطلاعات و افزایش افتراقبینی، سبب شده افراد به دلیل دسترسی آسان به بخشی از اطلاعات، بسرعت اطلاعات پراکنده را جدا از یکدیگر جمعآوری کنند و نتوانند روابط بین آنها را بفهمند!
و این پیامد ناخوشایندی است که بسیاری را به فهم سطحی سوق داده.
×××
اینکه چقدر باید کتاب بخوانیم؟ چه نوع کتابی؟ و با توجه به محدودیت عمر انسان چه تعداد کتاب برای آگاهی لازمست؟ نسبت به هرکسی و هر حوزهای متفاوت است.
با این وجود اگرچه اینترنت ما را زودتر به اساتید و نویسندگان و کتابها نزدیک کرده ولی کو ارتباطات معلوماتی؟ و کو کتابخوان؟
×××
فوقش در بهترین حالت، از طریق این ارتباطات، چرندیات بیشتری باهم به اشتراک میگذاریم و یا یک دورهمی تشکیل میدهیم تا چیزی بنوشیم و بخندیم و باهم آشنا شویم که چطور پول درمیآوریم!
از سویی دستهای هم هستند که هرچه مطالعه میکنند وصلش میکنند به اعتقادات و باورهای قدیمی و یا مذهبی؛ بعبارتی مصادره به نامطلوب میکنند و گویی خواندن یا نخواندن ابعاد جدید یک چیزی، هیچ تاثیری بر افزایش معلومات، شعور و تغییر باورهایشان ندارد...
×××
فاجعهی فهم در راه است!
www.Soroushane.ir