هادی احمدی (سروش):

جنگ که شد تنها کفشی که در دسترس ما بود کفش گالش یا جیری لاستیکی بود بنام شادانپور؛ حتی از نابلدی آن را شادامپور صدا می‌زدیم.
سال‌ها گذشت تا فهمیدم شادانپور مارکش بود نه اسم کفش!
نه بند داشت، نه دکمه و نه زیپ. نه کفی داشت و نه تودوزی. یک تکه لاستیک یکدست که بیرون و داخلش یک‌شکل بود؛ بدون دوخت‌ودوز و چنان وا رفته می‌نمود که قبل از پوشیدن شبیه فرج زن است بعد از ارضا و بعد از پوشیدن هم شبیه...! 🙂
×××
زمستان‌ها چنان یخ می‌کرد که به هرشکلی که از پا درمی‌آوردی به همان شکل خشکش می‌زد و تابستان‌ها عین فرجی که از هفت‌جا سپوخته و دریده، لب‌هایش ول می‌شد به هر سویی.
داخل کفش هم در اندکی پیاده‌روی کردن و بخصوص در تابستان چنان خیس می‌شد و صدای فولق فولق و شلپ شلپش چنان به گوش می‌رسید که یقین پیدا می‌کردی که پایت را کردی توی فرج گشاد و خیس! 🙂
×××
کفش نبود که! به معنای واقعی پاپوش بود. نه برای پوشاندن پا که برای گرفتاری و مخمصه‌ی بیشتر پا در هوای سرد و گرم.
اصلاً وقتی آن را پا می‌کردی فرقی با پای برهنه روی سنگ و کلوخ نداشت. اثر هر برآمدگی ریزی بر کف زمین، در کف لاستیکی کفش نمود پیدا می‌کرد.
اگر این جفت لاستیک را با دو تا کمک‌فنر می‌دادند این پستی بلندی‌ها آزاردهنده نبود! 🙂
اما خوبی‌اش این بود فرقی بین کهنگی و تازگی‌اش نبود. و مرگ نداشت و پاره نمی‌شد مگر این‌که به‌زور یک میخ آتشین یا چاقو آن کش وامانده و پلاستیکی را می‌بریدی و می‌دریدی.
×××
و ما هر سال شادان و خندان می‌رفتیم کفش نو می‌خریدیم؛ یک شادان‌پور دیگر!
www.Soroushane.ir


0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
trackback

[…] هم گرممان نمی کرد! مسیر زندگی کودکی را با کفش‌های شادانپور می‌پیمودیم. اما تمام مقاطع سنی‌ام همین‌گونه بود پس […]

error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
1
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x