گریه کن، ولی گریه همیشه قشنگ نیست!
حاکميت غمپرور، خیلی خوب پول اشک را میدهد.
کافیست یا اشکی بریزی، یا از دیدن اشک دیگری، بگریی، یا چیزی بخوانی و بنویسی که اشکی را جاری کند.
نان اشک، حسابی دو آتشه است. گریههای تقلیدوار، جهل است که مولانا گفت:
"گریهی پُرجهل و پُرتقلید و ظَن / نیست همچون گریهی آن مؤتَمَن"
×××
ولی هیچ شعری به این زیبایی از ایرج میرزا وصف حال "شیخ گریان" نیست:
"نَعوذُ بِاللَّه از آن قطرههای ديدهی شیخ / چه خانهها که از این آبِ کم خراب کند
شنیدهام که به دریای هند جانوری است / که کسب روزی با چشم اشک یاب کند
به ساحل آید و بیحس به روی خاک افتد / دو دیده خیره به رخسارِ آفتاب کند
شود ز تابشِ خور چشم او پر از قی و اشک / برای جلبِ مگس دیده پر لعاب کند
چو گشت کاسهی چشمش پر از ذُباب و هَوام / به هم نهد مژه و سر به زیرِ آب کند
به آبِ دیدهی سوزندهتر ز آتشِ تیز / تنِ ذُباب و دلِ پشّه را کباب کند
چو اشک این حیوان است اشکِ دیدهی شیخ / مرو که صید تو چون پشّه و ذُباب کند"
×××
دور از ذهن نیست چرا آن جانور هندی و این جانوران هندی(!) یک رویهی مشابه دارند!
www.Soroushane.ir