مژده بهاران رسید از گل و شبنم ز دشت
نغمهی بلبل از آن معبر باران گذشت
ابر، سرافکنده شد از چمن و سبزهزار
سر به نهان برده تا گریه کند زار زار
×××
این دو بیت نخست از ۳۰۰ بیت مثنوی بهار است.
روزی که مثنوی بلند بهار را سرودم، سرباز بودم و درست بهار بود و من تک و تنها وسط یک دشت سرسبز در انبوهی از نغمهها و دگرگونی طبیعت غوطهور شدم و کیف میکردم.
آنقدر بهار، شگفتانگیزست که باز جا داشت هزاران بیت دیگر در وصفش بسرایی.
×××
با اینکه سالها از آن بهار میگذرد ولی بهار، تغییری نکرده.
هرچند خود بهار هر سال، مملو از تغییر است و این زیبا و قابل تأمل است.
×××
دگرگونی حالتان و دگرگونی روزگارتان بر مدار بهار.
نوروزتان فرخنده.
www.Soroushane.ir