از کجا بدانیم شاعر، تریاکی بود یا نه؟
کسایی از شاعران بزرگ ماست. توی سه شعر میتوانیم بفهمیم چه بر سر کسایی آمد؟ پس برویم سراغ #شرنامه کسایی مروزی!
×××
ابتدا او در برابر یک معشوقه یا زن جوانی قرار گرفته که پیشتر با کسایی عهد کرده که تا آخر باهم میمانند. ولی یک شب:
"چون سر من سپید دید بتم / گفت تشبیه شیب و سخت عجب
گفت: موی سپید و روی سیاه / همچو روز است در میانهی شب"
×
تشبیه "شیب و سخت" یعنی از نعوظ افتادی و سخت است راست و صاف شوی!
موی سپید هم خب واضح است یعنی پیری. اما روی سیاه چیست؟ ناتوانی جنسی!
او در شبی به کسایی میگوید موهایت سفید و شیب عمرت و شیب آلتت رو به پایین است و وقتی میبیند نه فقط موهایش بلکه توان جنسی هم ندارد او را به مسخره میگیرد و کسایی را مو سفید و روی سیاه؛ که یعنی شرمنده میخواند.
و هم این دو و هم خودش و کسایی را به مانند "روز و شب" به تصویر میکشد. بعبارتی میگوید شب و روز به هم نمیرسند؛ ول کن کسایی تو این کاره نیستی! ما به درد هم نمیخوریم؛ و ظاهرا میزند زیر قولش.
×××
بعد از آن کسایی در جایی دیگر با خود خلوت میکند و میگوید:
"گذشت دور جوانی و عهدنامهی او / سپید شد که نه خطش سیاه ماند، نه حرف
غلاف و طرف رخم مشک بود و غالیه بود / کنون شمامهی کافور شد غلاف و طَرف"
×
خیلی زیبا میگوید هم جوانی من رفت همعهدی که آن یار در جوانی بسته بود. یعنی کسایی دچار نخوت و فرسودگی بوده و حرفی برای گفتن دیگر نداشت. آنچنانکه از بین رفتن شوق و عطر خوش جوانی و ناتوانی جنسیاش را به "شمامهی کافور" تشبیه میکند! یعنی ظرف بدبو و پر از بیاحساسی. که یادآور آنست که سکس برای پیرمرد شبیه بیلیارد بازی کردن با شلنگ است!
×××
که در آخر کسایی دمخور تریاک میشود و به بهانهی پیری و ناتوانی جسمی و جنسی میرود سراغ زهرماری. که در شعر دیگری میگوید:
"پیری مرا به زرگری افگند، ایشگفت / بیگاه و دود، زردم و همواره سُرف سُرف
زرگر فرو فشاند کُرف سیه به سیم / من باز برفشانم سیم سره به کُرف"
×
او متعجب است که چرا پیری مرا به زرگری افگند. بههرحال باورش نشده که پیر و معتاد شده؛ (تمام معتادها باورشان نمیشود معتادند!)
زرگر اینجا هم استعاره از طلاساز است و هم ساقی تریاک! که او را حسابی نشئه میکند آنهم گاهوبیگاه و همراه با سرفههای ناشی از دود.
"سیم سره "همان طلای تمامعیار یا تریاک اصل است! "کٌرف" نیز نقره و مس سوخته است. استعارهای به شیره(تریاک سوخته) دارد. پس "کٌرف سیه" یعنی شیرهی تیرهی تریاک.
او در بیت دوم مصرع اول میگوید زرگر (ساقی)، شیره را به سیم(سیخ) میچسباند و من هم که دیگر توی این کارافتاده بودم تریاک را به سیخ میچساندم!
×××
نشئهبازی از فضایل آن بزرگوار در دوران پیری بود! 🙂
www.Soroushane.ir