بسیاری وقتی به دیدن آثار تاریخی میروند اولین کاری که میکنند عکس میگیرند بیآنکه از قبل یا درحین تماشا، مطالعاتی راجعبه آن داشته باشند یا در جزئیات و نبوغ اثر معماری یا هنری و قدمتش وارد شوند.
این قشر شبیه همانهاییاند که روی بناهای تاریخی اسم خود را مینویسند با این تفاوت که فهیمترند.
عکس گرفتن، خوردن هلههوله و تفریح و فخرفروشی مهمترین هدف اغلب مردم ایران از دیدن آثار تاریخی است.
×××
برعکس ما که فقط درگیر عکس گرفتن هستیم تا به همه نشان دهیم کجا رفتيم، توریستهای خارجی فقط یک آب معدنی و یک کتابچه در دست دارند، به دقت آثار را میبینند و با آنچه در کتابچه نوشته شده تطبیق میدهند، از راهنما مرتب سوالاتی میپرسند و ساعاتی تنها و خستگیناپذیر محو جزئیات آثار میشوند.
×××
راهنمای فارسیزبان داشت به انگلیسی به توریست خارجی توضیح میداد که این نقاشی منقش بر دیوار، فرشی است که با طلا بافته شده.
توریست خارجی متوجه نشد.
راهنما تلاش میکرد بگوید آن فرش با طلا بافته شده، طفلک طلا را به انگلیسی میدانست اما بافت را نه.
راهنما گفت، گلدبافت.
توریست پرسید، گلبافت؟
راهنما گفت، نو نو، گلبافت ایز پتو؛ ایتس گلدبافت!
×××
راهنما شاید نمیدانست طلا و زر در فارسی یکی است، چراکه اگر زربافت هم میگفت آن توریست میفهمید که این یک واژهی ایرانی است.
مثل واژهی کباب.
اما نگفت و خارجی هم توی کتش نمیرفت که این چه چیزی است که نه انگلیسی است نه فارسی!
×××
توریست هرچه لابلای کتابچه گشت اثری از این واژهی گلدبافت ندید و توضیح زیادی درباره آن فرش نوشته نشده بود و از راهنمایی راهنما هم چیزی دستگیرش نشد.
خیلی ناراحت بنظر میرسید؛ دقایقی زیادی به آن فرش نقاشی شده روی دیوار خیره شد، انگار تا راز و بافت آن فرش را نیابد خیال رفتن نداشت.
یک آن جرقهای به ذهنش خطور کرد و سریع لای کتابچه چیزی نوشت و با شادی افتخارآمیزی دستش را مشت کرد و گفت، یس، یس، گلدبافت!
www.Soroushane.ir