یک دندانساز در شهرمان مقالهای نوشت با عنوان یقه چرکن! آنقدر کوبنده بود که نماینده شد؛ آنهم دو دوره!
فحوای مقالهاش را خوب به یاد ندارم جز اینکه گفته بود، نمایندگان پیشین آنقدر پشت میز نشستهاند که یقههایشان چرکین شده؛ آنان را سخت کوبیده بود از اینکه عرضهی نمایندگی شهر را ندارند.
بعدها خودش که نماینده شد یقهی سفیدش هم چرکین شد.
×××
مردم تا وقتیکه از دور ایستادهاند وصیت و نصیحت زیاد بلدند؛ اما بهمحض فرورفتن در سیاهچالهی سیاست و قدرت، تمام آرمانها و راهکارهایشان را فراموش میکنند و به رنگ چرک و فساد درمیآیند.
×××
او اصلاً نویسنده نبود. سیاسی هم نبود و توی این وادیها سر رشتهای نداشت. دندانسازیاش هم تجربی بود و از تخصص آکادمیکی نیز بیبهره. ولی مشتری فراوانی داشت.
البته ظاهراً آنقدر دهن مردم را سرویس کرده بود که میدانست با چه قالبی فک آنان را پٌر کند!
دور اول، بد نبود اما طمع کرد و برای دور دوم هم نماینده شد و این بار از آن تهماندهی آبرویش هم گذشت!
×××
یاد دارم چندین گروه مختلف به دنبال گنج بودند. تا وقتیکه سگدو میزدند تا چیزی بیابند چنان باهم شفیق و رفیق بودند که از هم نمیگسستند؛ ولی بهمحض یافتن چیزی علیه هم شمشیر کشیدند و چند نفر کشته شد. حتی دیدم دو برادر نیز هنگام یافتن گنج روی هم اسلحه کشیدند و عاقبت نهتنها هیچ سهم اندکی از گنج به هیچکدام نرسید بلکه پلیس و میراث فرهنگی هم آنان را دستگیر و گنج را مصادره کرد!
×××
در کل منفعتطلبی یا سودمندگرایی، چیزی نیست جز ضرر رسانی به دیگری. اما کیست که به فکر دیگران باشد وقتیکه خودش در سود نیست؟ بخصوص اینکه درست وسط تقسیم سود نشسته باشد؟
منفعتطلبی چیزی است که کموزیاد همه به آن آغشتهایم. بستگی به جایگاه سازمانی و اجتماعی و سیاسیمان دارد... و البته بستگی به مکان و زمانش.
اینکه باقدرت و بدون قدرت، رنگ عوض نکنی هنر است؛ ولی کمتر کسی هست که منکر شود منفعتطلب نیست؛ چراکه به فرصتسوزی دچار میشود! اما طمع و سیرمونی نگرفتن داستان دیگری است...
بسیاری از ما طمع میکنیم تا هم بسوزیم و هم بسوزانیم! وگرنه در ماهیت منفعتطلبی چندان بحثی نیست، هرکسی منفعت خویش را باید بداند!
×××
با منفعتطلبی، یقهی همهی ما اندکی کثیف میشود که سخت نیست کنار آمدن با آن؛ ولی با طمع، حسابی یقه چرکن میشود!
www.Soroushane.ir