میگویند تا وقتی که ازدواج نکردی هیچ دختر زیبایی نمیبینی؛ اما درست در شب عروسی، تنها کسی که زیبا نیست عروس است!
دختران و زنان در آن شب، حسابی خودشان را میسازند از قلم و رنگ، از حریر و تور و سریر و از پیکر و هیکل؛ که فَت و فراوان عین حوریان از آسمان فرود میآیند.
آن مهرویان و زیبارویان کجا بودند تا حالا؟ معلوم نیست!
ناراحتی که نکند کور بودی و ندیدی.
اصلاً انگار از سر حسادت یا لجاجت میخواهند کاری کنند که احساس پشیمانی کنی!
آنقدر خودشان را میآرایند و میپایند که میفریبی و لبْ گاز میگیری.
دوست داری بلند شوی و دست تکتکشان را بگیری و ببوسی و به انگشت همهشان حلقه بندازی؛ یا انگشت خود را به حلقهی آنان(!) بندازی.
×××
اما درست روز بعد از آن احساس پشیمانی، وقتی که لبِ گاز ایستادی تا داغ شود و بههمراه تازهعروس چیزی برای خوردن درست کنی، همه را زشت و ریستور تو فکتوری خواهی یافت و خوشحالی که عروست از همه زیباتر است!
انگار آنان فقط آن شب میخواستند تو را دق دهند!
خوشحالی که انتخابت خوب بوده و خود را نوید میدهی اگر بهتر از این عروس بود که با او وصلت میکردی؛ لابد نبوده...
خوشحالی که لبِ گاز به هوای دیگری، لبْ گاز نمیگیری!
www.Soroushane.ir