درحالیکه ما با اجابت مزاج، چاه فاضلاب را پر میکنیم اما لحظهای تحمل استشمام بوی تعفنش را نداریم بخصوص وقتیکه روی هم تلنبار شود.
جرئت هم نداریم آستین بالا بزنیم. جرئت نداریم اندکی هماش بزنیم که بوی گندش بدتر میشود. حتی یک لحظه روبرو شدن با بوی تند چنین فاجعهای را تحمل نمیکنیم با اینکه هرچه هست، نتیجهی کاشت خود ماست!
×××
ولی یک چاه بازکن [تخلیهگر چاه]، نه تنها از آن بو چندان آزاری نمیبیند بلکه درآمدش را به چنین چاه متعفنی گره زده.
هرچه مردم بیشتر برینند، هرچه فاضلاب سریعتر پر شود، هرچه مردم از بیم چشیدن بو و گیر کردن انبوهی از کثافت در عذاب باشند آنجا مدخلی از درآمد برای او است و مخرجی برای آسودگی مردم!
×××
چاه بسته شده، ذهن ماست و محتویاتش، خوراک هضم شده و ناشدهی مذهب سیاسی قهوهای و مطالب زرد، محتویات روزمرهی بیخاصیت، اشعار فاضلابی و حرفهای اسهالی بدون تعمق و تفکر و باورهای غلط رنگارنگ است.
چاه بسیاری از ماها پر شده از این فضولات.
بوی تعفنش گاهی از بدنمان نیز بالا میزند اما بجای رهایی از آن، عطر میزنیم. عطر خودفریبی. عطر ارزشهای کذایی آن فاضلاب. عطر نادیدهگیری محتویات کثیف. عطر ندانمکاری. عطر درماندگی. عطر قبول تحمیل!
با این تفاوت که کسی نمیتواند دست ببرد توی تعفن ذهن تو تا از شر آن نجاتت دهد. بعبارتی چاهبازکنی برای ذهن نداریم.
چاه گرفتهی ذهن فقط توسط خودت و با تعمق و مواجههی مستقیم با چیزهایی که فرو بردی مقدور است. باید کلهات را بکنی درون ذهنت و با دستانت تکهتکه کثافتش را برداری بندازی دور.
وگرنه یا باید مدام از آن عطرها بزنی، یا اینکه مشتاق شکلی از کوپروفیلیا [مدفوع خواهی] برای لذت بیشتر باشی.
×××
برای تخلیهی چاه ذهن، چاهبازکنی نیست جز خودت؛ ولی چاه پرکن فراوان است. حتی بسیاری از این چاه پرکنها درآمدشان را به آن گره زدهاند!
شبیه مروجان دینی، شبیه کتب و برنامههای تلویزیونی دولتی، شبیه دیکتاتورها، شبیه محتواسازان زرد و...
برای چاه پرکن نیز هرچه فاضلاب سریعتر پر شود، آنجا مدخلی از درآمد برای او است و مخرجی برای آسودگی خودش!
www.Soroushane.ir