پدر قاسم!

هادی احمدی (سروش):

چرا اسم سراینده‌ی شاهنامه و بزرگترین شاعر پارسی‌گو، عربی است؟
البته مشخص است که این طفلک هم در جبر آن زمان بود و اسم نیز همواره برآمده از جبر والدین و زمانه است. ولی آیا فردوسی که این‌همه تاخت و نوشت و سره را از ناسره جدا کرد نمی‌توانست اسمش را پارسی کند یا یک تخلص پارسی برگزیند؟ او که سی سال زحمت کشید نمی‌شد این دو سه کلمه را هم پارسی کند؟ یا اسمی را قید کند تا این عنوان را به او نچسبانند؟
چرا نکرد؟
این کوزه‌گر چرا از کوزه‌شکسته آب خورد؟
×××
القاب و نام‌هایی که به فردوسی نسبت داده‌اند علاوه بر قاسم همگی بازهم عربی است از علی و منصور گرفته تا فخرالدین و حسن و الی آخر.
و البته از آنجایی که جز شاهنامه اطلاع دقیقی از سراینده‌اش نیست نظریات بسیاری در باب این شاعر بزرگ در جریان است که تقریباً هیچ‌کدام موثق نیست.
محض مزاح اگر او سری هم به اسم خودش می‌زد بجای ابوالقاسم فردوسی باید آن را تبدیل می‌کرد به: پدر پخاش پردیسی! 🙂
پخاش اگرچه کلمه‌ی جالبی نیست ولی معنی فارسی قاسم است به معنای قسمت کننده یا پخش کننده!
اصلاً پسرش، قاسم کجاست؟ 🙂
شاعرا! کاش یک تخلص پارسی فرو می‌کردی در شاهنامه.
×××
جدای از شوخی و مزاح، شاعران و نویسندگان همیشه خود را در قامت یکی از قهرمانان‌شان تجسم می‌کنند.
بنابراین کسی چه می‌داند؟ شاید فریدون، شاید سهراب، شاید اژدهاک، شاید کاوه و شاید خود ایران، نام برگزیده و پارسی خود فردوسی است!
به این فکر کرده بودید؟

0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x