جمعیت بیسواد جهان از سال ۱۹۷۰ تا ۲۰۱۵ به نصف رسید و طبق آمارهای درست یا غلط، سال ۱۹۷۹ یعنی در بحبوحهی انقلاب، جمعیت ایران حدود ۵۰٪ سواددار داشت و البته اکنون به بالاترین سطح رسیده و بیش از ۹۰٪ مردم ایران اکنون باسوادند.
اما چرا یک حاکمیت تمامیتخواه روی بیش از ۹۰٪ جمعیت باسواد میتواند حکومت کند؟ و هر بار با ایجاد یک شرایط عوامفریبانه، مردم را به سمتوسوی خود میکشد؟
×××
اگرچه سواد، شعور نیست و شعور هم آگاهی نیست ولی کسی که هیچ کتابی نخوانده و هیچ فهمی از هیچ نوشتهای ندارد، هر نوشتهی نادیده و ناخوانده و نافهمیده، برایش نقش یک نوشته مقدس را دارد، در قبال او، سواددار یک چیز دیگر است.
یک بیسواد کافیست فقط گوش بدهد به کسی که فکر میکند وحی منزل است! کسانی که هرچه بر تابلو نوشته شده را قبول دارند بی آنکه بدانند چه چیزی نوشته شده؟ چه چیزی حذف شده و چه چیزی جایگزینش شده!
×××
خروش هیجانی، نترس، خشونتبار و پرشور و پرحرارت با بیسوادی و کمسوادی رابطهی نزدیکی دارد از سویی لخَتی و متمدنانه اعتراض کردن خاصیت اعتراضات قشر تحصیلکرده است.
با این وصف انقلابهای فرهنگی برای رهایی از یوغ دیکتاتوری با ادویهی خشونت و بیسوادی، شدنی است اما تغییر سیاستها در یک جامعهی دمکراتیک با اعتراضات نرم قشر تحصیلکرده ممکن است.
×××
به نظرم انقلاب ۵۷ را بیسوادانی رقم زدند که حتی نمیفهمیدند انقلاب یعنی چه؟ و انقلابی که اکنون به وقوع نمیپیوندد نیز ناشی از قشر سواددار محافظهکاری است که با رویکرد نرم سعی دارد خیلی زود به درون سختی سنگ خارا نفوذ کند. درحالیکه ممکن نیست!
این موضوع این سؤال را در ذهن متبادر میکند که:" نکند انقلابها کار افراد بیسواد است؟ یا نکند آدمها هرچقدر سواددار میشوند ترسوتر میشوند؟"
×××
هرچند عاقبت شاید هر دو موفق شوند اما انقلاب سخت و هیجانی زود به نتیجه میرسد و انقلاب نرم، دیر. انقلاب بیسوادان زودهنگام است و انقلاب سوادداران دیرهنگام.
گذر از یک سیستم دیکتاتوری با انقلاب نرم یا ممکن نیست یا بسیار طولانی و فرسایشی خواهد بود. زیرا حاکمان فعلی در تمام دستگاهها همان قشر بیسوادی هستند که روزی انقلاب کردند، آنانی که با سیل مردم بیسواد همچنان سرسختانه و پرحرارت به خیابانها ریختند همانهاییاند که اکنون در برابر قشر تحصیلکرده قرارگرفتهاند ازاینرو در برابر کسی که یک سیلی در گوشتان میخواباند نمیتوان از آزادی و رفتار متمدنانه صحبت کرد. جز با زبان خودش. جز با زدن یک سیلی؛
جواب شعار، گلوله نیست، جواب گلوله نیز شعار نیست!
اما اگر جوابِ های، هوی است پس چه فرقی بین سواددار و بیسواد است؟
×××
این حاکمان فعلی، خود نیز بیسواد مطلق نیستند و چه حوزوی باشند و چه دانشگاهی ۴ تا کتاب خواندهاند اما پس چرا هنوز روحیه جنگ ستیزیشان چون مردم نرم نشده؟
چون قدرت، سواد را میشورد میبَرَد!
×××
انقلاب با مردمی سواددار در زیر یوغ دیکتاتوری زود به سرانجام نمیرسد ولی اعتراضات هر روز مردم به هر شکلی یک ضربه بر بدنهی آن است و قطعاً طول میکشد قطرات آب، یک سنگ خارا را سوراخ کند و از آن عبور کند!
میشود اما به خون جگر و بسیار دیرهنگام.
مگر آنکه مردم، سواد را کنار بگذارند و به قدرت خود پی ببرند، چون قدرت، سواد را میشورد میبَرَد!
www.Soroushane.ir