هادی احمدی (سروش):

"کار دارم" تعابیر مختلفی دارد:
کار، در جایی شغل است و در جایی، یک وظیفه‌ی جزیی از کلی وظایف دیگر.
در جایی، یک قرار است و در جایی، پیچاندن دیگری برای دست به سر کردنش.
در جایی، حمالی است و در جایی، بیگاری.
در جایی، عار است و در جایی بار. در جایی خوار است و در جایی قابل جار!
در جایی، یک لذت است و در جایی، یک مشقت.
در جایی یک انتقام است و در جایی یک اقدام.
در جایی اسباب تکریم ماست و در جایی موجبات تحقیر ما.
اما چه درگیر چیزی باشیم و چه نباشیم ما آغشته به یک دلمشغولی مهمتر هستیم که روی آن متمرکزیم و به آن کار می‌گوییم.
***
حال بحث اینجاست این دلمشغولی، دوست داشتنی است یا نه؟ هدفش چیست؟ چقدر از زمان عمر را به خود اختصاص می‌دهد؟ خروجی‌اش چیست و نتیجه‌اش؟ البته مهم‌تر از هدف و نتیجه و خروجی و برآورد صرف زمان آن، این اهمیت دارد که آیا دقیقاً برای همین دلمشغولی ساخته شدیم یا ناچاریم؟ بعبارتی این کار، یک عشق است یا یک انتخاب؟ یک اجبارست یا ناچار؟
ولی چیزی مهمتر از همه‌ی این‌ها هم هست این‌که: کار، مفهومی را همیشه یدک می‌کشد که آدمی به آن می‌دهد!
www.Soroushane.ir


0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x