هادی احمدی (سروش):

بیکاری، شبیه دوران مجردی است؛ مملو از استرس با یکی بودن‌ها، سرکوب جنسی و البته خودارضایی.
×××
کارمندی در یک شرکت خصوصی دوست داشتنی، شبیه ازدواج موفق و عاشقانه است مملو از دلبرانه‌های تعهدبار و سرشار از انگیزه، آزادی، شادی، پویایی و لذت دوطرفه و شورانگیز جنسی.
البته بسیار هم پیش می‌آید که یک ازدواج موفق و عاشقانه بازهم به بن‌بست می‌رسد.
×××
کارمندی در سازمان‌های دولتی، شرکت‌های خصولتی و یا خصوصی دوست نداشتنی، شبیه ازدواج سنتی یا تحمیلی است. هیچ علاقه‌ای نیست بجز رفع نیازهای حیاتی(زیستی طبق هرم مازلو)؛
شاید به مرور زمان علاقه در فرد ایجاد شود که البته دقیقا این علاقه نیست و فقط عادات و اجبارهایی است که سبب عدم جدایی و تداوم همراهی با آن سازمان می‌شود. در بسیاری اوقات حتی این مرور زمان سبب طلاق عاطفی می‌شود اگرچه در این حال کارمند، زیر یک سقف با کارفرما زندگی می‌کند اما فاقد هرگونه شادی، لذت و هیجان زندگی است و درنهایت دچار سرخوردگی جنسی و روزمرگی می‌شود.
×××
فریلنسری، شبیه متاهل یا مجردی است که چندان خود را متعهد به کسی نمی‌داند و در روابط متعدد گرفتار است؛ شاید در آغاز، لذت و هیجان و آزادی بیشتری را کشف کند، منتها رفته‌رفته دچار یک جور بی‌بندوباری می‌شود؛ آنچنان که بجای تمرکز بر یک شریک کاری (جنسی) با چندین و چند کارفرما همزمان در ارتباط است. اگرچه ممکن است در ابتدا پول خوبی دربیاورد اما چون روی هیچکدام بطور اخص تمرکز ندارد هم کمتر لذت می‌برد، هم بیشتر استرس دارد هم کار درست‌تری را انجام نمی‌دهد و هم به مرور زمان درآمدش را از دست می‌دهد و درنهایت رضایت طرفین را از بین می‌برد.
×××
ما به یکباره یکی از این‌ها و یا گام‌به‌گام همه را تجربه کردیم. این‌که کدام خوب است و کدام بد؟ نسبت به بلوغ ذهنی، شرایط و زمان هرکسی متفاوت است. با این وصف بسیاری بدلیل ناآگاهی، از یک رابطه‌ی عاشقانه به سمت تجرد پیش می‌روند؛ بسیاری علیرغم داشتن یک رابطه‌ی شاد و پویا به سمت یک رابطه‌ی سرد و بسته‌ می‌روند و بسیاری نیز قبل یا پس از طی کردن بیکاری و کارمندی، سراغ فریلنسری را می‌گیرند.
×××
به ظن من هیچ‌کدام به خودی‌خود بد نیستند. همه‌ی این‌ها بستگی به ظرف اندیشه‌ی آدمی دارند. باید ببینیم چطور می‌اندیشیم؟ چه چیزی در ذهن داریم و به دنبال عشقیم یا کار؟ به دنبال پولیم یا پویایی؟ به دنبال تنوعیم یا اطمینان؟
اما چیزی را که خیلی خوب می‌دانم این است که کاری را که با عشق دوست داری چه بیکار باشی، چه در شرکت خصوصی دوست‌داشتنی باشی، چه در سازمان دولتی باشی و چه فریلنسر، به بهترین شکل ممکن و با تمام لذت انجامش خواهی داد. این یعنی مهم‌تر از مکان یا شیوه‌ی فعالیت، عشق به کار معنای پررنگ‌تری دارد و هرچقدر در جایی باشی که این عشق را بیشتر می‌بینند موفق‌تری.
رسالت شغلی اکثر ما همان رسالت زندگی‌مان نیز هست!
www.Soroushane.ir


0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x