زندگی نه مسیرست و نه مقصد؛ بلکه هم مسیرست و هم مقصد، اما نه در یک مسیر و نه در یک مقصد!
میشود مسیر زندگی را به هر سمت و سویی برد. این یعنی به تعداد آدمها، انتخابها، اجبارها، روشها و افکارمان مسیرهای متعددی داریم برای پیمودن. همچنین ما مقصد مشخصی هم نداریم جز اینکه هر بار به یک ایستگاه بعدی برسیم. بعبارتی ما آدمها تلاش نمیکنیم که به آخر برسیم چون آخر کار، نابودی است پس مدام، از ایستگاهی به ایستگاه دیگری درحال سفریم.
بسیاری اوقات، مسیر و ایستگاه بعدی جبر است و برخی اوقات، کاری نداریم در ایستگاه بعدی، بجز صبر.
×××
یک ایستگاه، آنقدر خوش است که درجا میزنی و ماندگار میشوی و یک ایستگاه نیز ناخوش است و رخت سفر میبندی.
نمیشود مسیر را زندگی کرد چون مقصد مهم است. نمیشود مقصد را زندگی کرد چون اگر در مسیر قرار نگیری، مقصدی در کار نیست.
شاید ایستگاه بعدی، آخرین مقصدت باشد شاید هم شروعی برای هزاران مقصد و مسیر دیگر.
مقاصد و ایستگاهها، نه چندان قابل پیشبینیاند و نه چندان قابل آیندهنگری.
×××
مسیر بعدی و مسیر بعدی، ایستگاههای بعدی و بعدی و بعدی...تمام مقصدی است که هم باید و هم نباید به آن برسیم.
لامصب زندگی، خیلی پیچیده است. اما ساده بگیریدش!
وقتی درگیر هزارتوی مسیرها و مقصدهای متعدد گرفتار میشوی آنجاست که میفهمی فقط باید زندگی کرد. لااقل تا روزی که شقایق هست!
×××
اما قشنگی و ارزشمندی زندگی این است که گاهی مسیر دیگران میشوی و گاه، مقصد دیگران!
#مهسا_امینی #هدیه_نعیمانی
www.Soroushane.ir