مشروطه، یک بیداری جمعی بود برای گذار از استبداد؛ و آغاز خوبی بود برای رفتن به سوی آزادی. اما نه زمانی که به مشروعه آلوده شد.
×××
سنگ بنای عقبگرد به هزار سال پیش را مشروعهخواهان گذاشتند.
درست آن زمان که آخوندیسم به اشکال مختلف مذهبی در اذهان عموم و دربار نفوذ کرد کودک نوپای مشروطهخواهی به مشروعهخواهی آلوده شد.
اگر مشروطه یک بدن باشد، مشروعه یک ویروس بود.
کمتر کسی فکر میکرد که بعد از اعدام فضلالله نوری، این روحانی مشروعهخواه، ویروس مشروعه تمام بدن مشروطه را بگیرد و درنهایت آن را از پای درآورد...
×××
تطبیق قانون با شرع، شبیه قاطی کردن، آب و روغن است. همین شد که هرگز به معنای حقیقی مشروطهی مشروعه جان نگرفت. زیرا چطور میتوان دین، این قانون عصر حجر را با قانون روز دمکراتیک تطبیق داد!؟
در نظام سیاسی ایران یا جای مشروطه بود یا مشروعه! با هم بودن آنها یعنی هیچکدام. همین شد که با انقلاب ۵۷، عملاً مشروعه جایگزین شد.
×××
فضلالله و تخموترکهی عقاید مذهبیاش به سرعت در سایر روحانیون دیگر چون خمینی و... تکثیر شد. مخالفت با آزادی و برابری، مخالفت با عدالتخانه؛ مخالفت با مدارس مدرن و مخالفت با قانونگذاری و قانون اساسی، پایهثابت موعظههای اینان بود در چاه جهل مردم. ولی همهی آنان بر سر یک چیز توافق نظر داشتند رواج و اجرای احکام شرعی در حداکثرترین حالت.
همین لفظ تکراری شرع، جلالآلاحمد و شریعتی و... را بر آن داشت تا با عبارت غربزدگی، حسابی مردم را از دنیا دور کنند و روشنفکران را به خیانت متهم و خود را روشنفکر بنامند...
×××
ما فقط از روحانیون ضربه نخوردیم بلکه از نویسندگان و شاعران و اندیشمندانی که گنجشگ توهمات روحانیون را به رنگ ادبی و علمی بنام قناری رنگ کردند و میفروختند هم آسیب دیدیم.
×××
حدود ۱۲۰ سال از انقلاب مشروطه میگذرد و ما اکنون به ۱۲۰ سال قبل از آن برگشتیم. زیرا اگر مشروطهی مشروعه یعنی رأی شاه در گرو قانون، نظر مردم و احکام شرع؛ اکنون ما در یک نظام مشروعهی مشروطه به سر میبریم که یعنی قانون و شرع و نظر مردم در گرو رأی حاکم! و این چیزی نیست جز پادشاهی دوباره با تاج عمامه.
این نقطهی پایانی بر قانون و نظر مردم و احکام شرع است.
این یعنی بازگشت دوباره به خواب جمعی و استمرار استبداد...
#مهسا_امینی #میلان_حقیقی
www.Soroushane.ir