اینکه مرگ را زندگی دوباره بدانیم یا بعد از مرگ، دیگر تکراری نخواهد بود پندار شخصی هرکسی است که البته در باور من این دنیا شروع و پایان ماست و چیز دیگری در انتظارمان نیست. با این وصف برخی مرگ را بخشی از زندگی میدانند یا تداوم زندگی و یا شکل دیگری از زندگی.
برخی خودکشی میکنند تا با مرگشان یک پیام را به جهان مخابره کنند. گاه یک پیام انساندوستانه و گاه متعصبانه و گاهی انسانستیزانه. برخی میخواهند تا با مرگشان چیزی را بعد از خود تغییر دهند یا با نثار کردن جان، جلوی فاجعهی بزرگتری را بگیرند. این یعنی اساساً قصد اصلی از خودکشی متنبه کردن اطرافیان، جامعه و یا بشریت است. چه این مرگ در سلامت کامل روانی اتفاق بیفتد، چه بر اثر ناتوانی جسمی و به شکل اتانازی.
×××
مرگ خودخواسته بخودی خود نوعی اعتراض است یعنی بدترین و تنها راه باقیماندهای که میتوان نگاه دیگران را بهسوی پیام مرگ جلب کرد کشتن خویشتن است. مرگهای خودخواسته نظیر خودکشی، اتانازی، عملیات انتحاری، عملیات استشهادی و… نمونههایی از چنین مرگهایی است که به نظر یک مسیر یکطرفهی بیبازگشت است.
×××
روایت مرگ خودخواستهی یک دانشجوی ساکن فرانسه که عمیقاً متأثر و متأسفم کرد، اگرچه به ظن خودش، هدفی ارزشمند بود و از نظر برخی این شهامت بیبدیلش لایق تمجید است اما بهشخصه و با احترام به این عزیز اینچنین حرکاتی را نمیپسندم. ما اگر نتوانیم چتر ظلم و ستم را با همبستگی و یکصدایی و آگاهی برداریم مرگ خودخواستهی ما چیزی را عوض نمیکند و این حرکت حتی نباید مبدل به بدعت شود؛ چیزی که در میان متعصبان مذهبی هم به شکل دیگری دیده میشود.
×××
بهواقع مرگ باعزت به از زیستن با خفت است. اما باید ببینیم بانی این خفت کیست؟ آیا راهی برای رهایی از این خفت زیستن نیست؟ بارها گفتم که مقصر این حالوروز ما، حاکمان نیستند مقصر ماییم که چنین حاکمانی بر سر ما هر غلطی میکنند! آیا دختری که مورد تجاوز واقعشده خودکشی کند بهتر است یا با قبول این رنج ناخواسته، جنبشی را هدایت کند و از تکرار چنین فاجعهای جلوگیری کند؟ آیا جنبشی غیر از مردن نیست؟
×××
درست است که ادامهی زندگی همراه با رنج، دشوار است و مرگ، گاه علاج کار است اما اگر هرکسی بعد از خفتی که میکشد، بعد از هر رنجی که میبیند و بعد از هر چیز ثابتی که انگار تغییر نمیکند، خودکشی کند شبیه این است که در مردابی که سراسر وجودش را فراگرفته بجای تلاش برای رهایی از آن یا جاری کردن و زلالی آب، خودش را تسلیم کند و در آن غرق کند.
ما باید سعی کنیم عقایدمان را بدون مردن و کشتن القا کنیم! اگر تا وقتی زندهایم ناموفقیم مرگ هم موفقیتی به دنبال ندارد.
×××
مرگ او اینجا دردناک است که یک نفر حاضر است جان خودش که عزیزترین بخش وجود هر موجودی است را بدهد اما یکی دیگر حتی حرف هم نمیزند و با سکوت مرگبارش همدم بانیان این وضع مملکتند. مرگ او بیارزش نیست اما اثربخشی کمی دارد؛ در برابر این حجم از کجفهمیهای دیگران و سکوت بزدلانهی بسیاری، این مرگ، هدر رفت جان این عزیز است. مردمی که با خفت میسازند و زندگی میکنند با مرگ من و شما تکان نمیخورند.
باید تلاش کرد و سکوت نکرد تا وقتی زندهایم. اگر مردم پس از تلاش ما، با علم به ظلم و با تمایل به زیستن در خفت و منفع طلبی، آگاهی را نادیده بگیرند، بگذار بگیرند که جان، عزیز است!
×××
همیشه مرگ ما باعث جلوگیری از کشته شدن دیگران نمیشود اما سکوت ما قطعاً مرگهای بیشتری را رقم میزند!
مهساامینی #محمدمرادی
www.Soroushane.ir