هادی احمدی (سروش):

شراکت در قتل معمولا بطور مستقیم بین آمر، عامل و معاون[معاونین] تقسیم می‌شود اما فارغ از این‌ها، رویت قتل و سکوت در برابر آن نیز، به نوعی شراکت در جرم و ترغیب جانیان به تکرار جرم است. در شرایط وسیع‌تر، هرچقدر سکوت، بیشتر باشد، کشته‌ها بیشتر خواهند شد. بنابراین چه بخواهیم چه نخواهیم در قبال هر آدمی که به او ظلمی شده یا در برابر نیروی زور قد علم می‌کند و یا برای مطالبات عموم می‌جنگد و کشته می‌شود ما هم با سکوتمان، در قتلش سهیمیم.
×××
بطور غریزی ما آدم‌ها به‌شدت محافظه‌کاریم. حتی‌ بسیاری از زیست‌شناسان بقای نوع بشر را در این غریزه و یا میزان کم‌خطر کردن آدم‌ها قلمداد می‌کنند. یعنی ترسو بودن. این حرف نادرستی نیست اساسأ ترس، اکثر مواقع، ناجی بقاست. عقل، حکم می‌کند که باید ترسید. زیرا این ترس برای به‌خطر نیفتادن و بقا لازم است. اما ترس تمام ماجرا نیست چون اگر آدم‌ها از ترس، در غار پنهان می‌شدند هرگز نمی‌توانستند بر نیروهای طبیعت، چیره شوند. این یعنی شالوده‌ی بقای آدم‌ها و بسیاری از جانوارانی که امروزه می‌بینیم، در کنار ترس‌شان، هوشمندی و البته جسارت هم بوده که باعث شده ماندگار شوند. بعبارتی بقای نوع انسان نه تنها بر پایه‌ی ترس نیست بلکه بطور چشمگیری به شهامت و جسارت او برمی‌گردد.
هرچقدر خود را در حاشیه‌ی امنی فرو کنی انگار در غار ترس‌هایت پنهان شدی. ترس، رهاوردی ندارد جز ندیدن نور! برای دیدن نور باید بیرون رفت و گرنه جز وهم و خیال تصویری از دنیای بیرون غار نخواهی داشت.
×××
در مواجهه با خواسته‌های انسانی در جامعه‌ای که مشخصا بر پایه‌‌ی زور، حاکم است نیز، معمولأ عده‌ای جسور، سینه سپر می‌کنند ولی حجم زیادی از مردم فکر می‌کنند اگر سکوت کنند در امنیت خواهند بود به همین خاطر در پی چیستی و چرایی سرکوب آن عده نمی‌روند. بعبارتی قاطی ماجرا نمی‌شوند.
اما چیزی که همیشه اتفاق می‌افتد این است که آن عده‌، تلف می‌شوند و حرف زور به کرسی خواهد نشست. درحالیکه اگر همه همصدا باشند نه کسی جانش را از دست می‌دهد و نه حرف زوری به کرسی خواهد نشست.
این رویکرد خوب برای خانواده، محل کار و جامعه اگر لحاظ شود خردگرایی جمعی حاکم می‌شود و جا برای دیکتاتورشدن یکی از اعضای خانواده یا مدیر سازمان و یا رهبر جامعه از بین می‌رود...
در غیراین‌صورت بعد از این اتفاق، احساس سرکوب شدن، خفقان، گناه، رنج و تنفر دست از سر آدم‌‌هایی که قدمی برنداشتند، برداشته نمی‌شود ولی به‌واسطه‌ی تکرار ترس و اندکی خوشحالی بابت این‌که هنوز زنده‌اند به این‌شرایط و این دلخوشی موقتی، مدتی عادت می‌کنند و باز دوباره تعدادی دیگر از آنها کشته می‌شود و باز تکرار و تکرار....
×××
شیر هر روز گرسنه می‌شود و آهوان، هر روز‌ می‌ترسند!
تصور کنید که چند شیر به گله‌‌ی آهوان حمله کرده‌اند. آنان به دنبال تمام گله نیستند، یکی را گیر بیاورند کافیست. در چنین شرایطی همه‌ی آهوان پا به فرار می‌گذارند و آن آهوی تنها مانده، شکار خواهد شد. درحالی‌که اگر همگی اصلا فرار نکنند یا همه به سوی شیرها بتازند، هیچکدامشان شکار نمی‌شوند. با این وصف همه‌ی گله در شکار شدن آن یک آهو، شریک جرمند.
حیوان، که حیوان است و توقعی از آنها نمی‌رود. ما که انسان هستیم چه می‌کنیم!؟
هیچ، مثل حیوان، می‌ترسیم و با سکوت و چشم‌پوشی، فرار می‌کنیم، بی‌آنکه بدانیم شریک جرمیم!
#مهسا_امینی
www.Soroushane.ir


0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x