هادی احمدی (سروش):

بشیر، آدم بی‌ریختی است اما می‌گفت توی جوانی عاشق دختری بوده و او نیز عاشق بشیر.
اصلاً این بشر ذره‌ای نمک توی چهره‌اش نیست اینکه چه دختری از او خوشش آمده بود خودش جای خرواری پرسش است.
البته مشخص است برای هر سنگی، سنگی هست و برای هر سنگ نمکی، سنگ نمکی! پس داشتن یا نداشتن کوه نمک دلیل نمی‌شود کسی سمت کسی نرود.
غیر از بشیر، هر بشری را که می‌بینم یک داغ واقعی یا ساختگی توی دلش از قدیما هست که هرجایی لازمست آن را پیش می‌کشد تا بگوید او نیز عاشق بوده یا خاطرخواه داشته.
ندیدم کسی را که نگوید نوجوانی یا جوانی از کسی خوشش می‌آمده و به او نرسیده!
اساساً مردم دوست دارند شکست‌های احساسی‌شان را بندازند گردن بدبیاری‌های گذشته. مثلاً اگر فلان دختر یا پسر را گرفته بودند الان جور دیگری بودند.
حتی این تعلق خاطر آنچنان است که فرد دوست دارد همان بُت ذهنی‌اش را تا آخر عمر همراه داشته باشد و اگر عشق دیگری برگزیند بازهم چشمش به دنبال آن یک نفر است که فقط در خیالش زنده است! و هیچ عشقی را به مانند او نمی‌بیند. این اتفاق بدی است زیرا باعث می‌شود از روزهای پیش‌ رو و اکنون لذت نبرید...
×××
جدای از هوس بودن یا نبودن چنین عشقی، مشخص است در بازه‌ای از جوانی، یک احساس شگرف به یک فرد خاص، یا اولین فردی که پا داده! در نهاد هرکسی پا گرفته و او به‌شیوه‌ای طالب است تا تمام حال و احوالش را تا پایان عمر به مطلوب گره بزند.
من اساساً با عشق انسانی موافقم زیرا مجموعه‌ای از پرتو خورشید در این تب انسانی است! و صدالبته ناگفته پیداست که احساس پرشور دوران بلوغ بجهت انبوه هورمون‌ها سبب ماندگاری چنین چیزی می‌شود.
اما این را در خاطر داشته باشید که عشق، تکرار شدنی است، این تویی که تکرار نمی‌شوی!
با خودت تکرار کن، گذشت، ایامی که بی تو گذشت!
www.Soroushane.ir


0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x