دین من!
دعوت شدی بر کیش من، خوش آمدی بر دین من
در من شرابی کهنه هست از مخزن آیین من
باید بدانی شیوهی تولید این کهنهشراب
صد جرعه باید نوش کرد از خوشهی پرچین من
شاخهنباتی لازمست از حافظ شیرینزبان
با کوزهی سفالیِ خیام و آن پروین من
بیرقص مولانا نشد رقصان چنان مضمون آن
باید شود جاری چنان، چون رود از بالین من
در زیر خاکش میرود این کوزه تا آدم شود!
آن دم که نوشد هرکسی، میگویدش تحسین من
واجبترین احکام ما، لب دادنت بر جام می
هر بار جامی میزنیم از گفتن آمین من!
این پیچش تاک و مُو از آن پیچش موهای یار
بسیار باید ماندش، هم ترش و هم شیرین من
الکلپرستان سرخوشاند از پیچش انگور دل
صد شعله بر جان میزند از لحظهی تکفین من
باید بماند خوشهها تا سر رسد اکنون تو!
بسیار شادت میکند از آن همه تمرین من
این قبله هم میخانه شد، طاعت فقط نوشیدن است!
یک جام نوش و دیگری بر لب رود گلچین من
آیات تلخی با منست از خوشههای غرق خود
هر قطرهای خون است و خون از آن دل خونین من
آتش زند چون الکلش بر جان و روحت بیگمان
باور نداری پس بزن یک جرعهای از دین من
دینم ندارد روزهای، افطار و عیدش کوزهای
ایمان بیاور لحظهای، تا وارهی غمگین من!
www.Soroushane.ir