چقدر سردار داریم از سلسلهی پیشدادیان تا پسدادیان!
درست شبیه شاهنامه که در دورهی پیشدادیان، هر سرداری نماد چیزی بود در این دورهی چهل سالهی حکومت پسدادیان نیز سرداران بیشماری داریم با عناوین گوناگون. البته حتی بیشتر از ۶۰ هزار بیت شعر شاهنامه. برعکس آن اساطیر نامآور، اینان گونهی دیگری از سرداران هستند. سرداران سلسلهی پسدادیان، وا پس زدگان تمام تاریخ و تمدن ما هستند. هرچه در گذشته پیشپیش اندوخته بودیم اکنون پس انداختیم!
سردار سازندگی، که جز ویرانه چیزی بر جای نگذاشت و سردار قالیباف که خیلی خوب گلیم که هیچ، حتی قالی چندمیلیارد شانهاش را از آب گلآلودی که خود برپا کرده بود بیرون کشید و سرداران دیگر، که قرآن بغل کردند، چفیه گردن انداختند، نقش مهر سوخته بر پیشانی کوبیدند، برخی مردم را کشتند برای حفاظت از نظام. اموال را به بیگانگان بخشیدند برای حفاظت از انقلاب. با در و دیوار به جنگ برخاستند برای حفاظت از اسلام. سردار اسلام، سردار انقلاب، سردار نظام و... سرداران سرحال که پابهپای این تخت نشستهاند تا نلرزد، آن هم درست در پایتخت.
برای گفتن قصهی سرداران سلسلهی پسدادیان باید آخوندنامهها نوشت. در آینده حتما با القاب درستتر از آنان یاد خواهد شد #سردار_فاسد#سردار_ویرانی#سردار_سیسمونی
آخر شاهنامه که معلوم نشد چطور تمام شد حتماً که آخر آخوندنامه بخوبی به پایان خواهد رسید!