نقل است که حضرت موسی به کوه سینا رفت و خطاب به خداوند گفت: اَرَنی! [ یعنی: خودت را به من نشان بده! ] و خداوند در جوابش فرمود: لَن تَرانی، [ یعنی: هرگز مرا نخواهی دید. ]
این روایت، هر شاعری را برآن داشت تا هر کدام از منظر خویش بیتی برایش بسراید:
×××
سعدی در این باب یک بیت سروده با این مضمون:
چو رسی به کوه سینا، اَرنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب لَن تَرانی
حافظ در این باب یک بیت سروده با این مضمون:
چو رسی به طور سینا اَرنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب لَن تَرانی
و مولوي در این باب یک بیت سروده با این مضمون:
اَرِنی کسی بگوید که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه تَری چه لَن تَرانی
و در نهایت من هم در این باب یک بیت سرودم با این مضمون:
چو رسی به کوه سینا، اَرنی بگفتی آنجا
انعکاس آن شنیدی، نه جواب لَن تَرانی!
کدام بیت را بیشتر پسندیدید؟