- برادر، تمام جلسات سؤالات شرعی بعد از نماز را منتفی مینُماییم. دیگر حوصلهاش نیست.
-چرا حاجآقا؟ حقالزحمهی این جلسات رو مرکز با فیش حقوقتون نمیپردازه؟
-البته که میپردازد، ولکن شما کلاً در گزارشات بنویسید جلسات، برگزار شده، وگرنه این نیز قطع میشود!
-مگه چیز دیگهای قطع شده الان!؟
-بله.
-جسارتاً چی؟
-کشت خشخاش و مواد نشئهآور در افغانستان.
-خُب این به ما چه ربطی داره!؟
-به من ربط دارد، به شما ربط ندارد!
×××
پانوشت:
چند ماهی توی عقیدتی سیاسی یک مرکز نظامی در دوران سربازی فعالیت داشتم یکی از کارهایی که مجبور به انجامش بودم رد کردن گزارش جلسات پرسش و پاسخ شرعی پس از نماز برای حاجآقای آنجا بود که به دستور او انجام میشد و پول خوبی هم بابت این موضوع روی فیش حقوقش مینشست اما هیچ جلسهای برگزار نمیکرد و پس از اقامهی نماز، سراسیمه بهصرف غذا میرفت. آن موقع مجبور بودم برای جلساتی که برگزار نمیشد هم گزارش برگزاری جلسه را رد کنم. وگرنه برایم داستانی درست میکردند؛ علاوه بر آن اگر سرپیچی میکردم، کاری از پیش نمیبرد زیرا خیلیها مترصد این فرصت بودند تا جانشینم شوند و انجام این کار برایشان راحتتر از هرچیزی بود.
ولی ای کاش آن زمان نمیترسیدم و سرپیچی میکردم. اگر من انجام نمیدادم و مطمئن میشدم کس دیگری هم جای من انجام نمیدهد آنگاه هیچکس انجام نخواهد داد و این نقطهقوتی در نافرمانی مدنی در برابر اجبارها و دستورات تحمیلی است.
اکنون شاید اعتراف به اشتباهات و ترسهایم، تلنگری برای دیگران باشد تا شبیه من خود را مدیون نکنند.
این خاطره را با ممنوعیت کشت خشخاش در افغانستان گره زدم که میتواند کمبود شدید تریاک را برای جماعت نشئهباز به همراه داشته باشد.