اگرچه لا اکراه فی الدین…، به معنای اجباری در دین نیست، راه از بیراه جداست و آیهای است که سرآمد آیات الکرسی است اما ظاهرأ برای پیروانش فقط یک آیه است و الزامی به رعایت آن نیست یا شبیه هر حرف و حدیث دیگری بستگی دارد کی و کجا و توسط چه شخصی بکار گرفته شود تا اگر نفعش در آن بود به گونهی دیگری تفسیرش کند. پیشتر هم در کتیبههای هخامنشی و منشور کوروش نیز به این مهم اشاره شده.
دقیقا مشکل همین جاست که چرا باید اصلا مردم درگير آئینها شوند و سپس یکی بیاید و دم از رعایت آن بزند و دیگران آن رعایت را به سلیقهی خود توجیه و تفسیر کنند!؟ چرا کسی روشنگري نکرد که میشود جور دیگری انسانیت را تمرین کرد؟
×××
از گذشته تاکنون در سراسر جهان، بخصوص کشورهای جهان سوم، اقلیتها به واسطهی آیین خود، یا جان یا مالشان را از دست میدهند. اینکه چرا انسانیت فقط در داشتن دین معنا گرفته جای پرسش است!
مسلمانان میانمار، شیعیان عربستان، بهاییان ایران، یهودیان آلمان، ارامنه و نوکیشان و … همگی چوب رنج حفظ این آئینها را میخورند. به چه بهایی، خدا میداند و بس.
نه دین آنقدر ارزشمندست که خود را فدای آن کنی و نه پافشاری و مقاومت بر حفظ آن از تو دیندار میسازد. چه بسیارند بظاهر دیندارانی که هيچگاه نفهمیدند این آیات برای چه نوشته شده؟
مهم نیست دینت یک آئین مندرآوردی است یا دینی نسبت داده شده به خدا. در هر صورت اینها آمدند تا مفاهیم اولیه آدم بودن را بیاموزند کسی که نمیفهمد هزار منشور گلی و بتنی و هزار جلد کتاب مقدس و هزار آیه نیز افاقه نمیکند و کسی که انسان بودن را با خود دارد نیازی به سینه سپر کردن جلوی نبرد مذهبی را ندارد.
چه کسی که مردم را مجبور میکند که دین دیگری نداشته باشند و چه کسی که تا پای جانش اصرار میکند که باید دین دیگری داشته باشد در هر دوصورت هر دو افراطی هستند و تردیدی نيست به تفکر یا به یقین به خطا خواهند رفت. آنزمان است که در زیر انبوهی از تعصب، هيچگاه نخواهند فهمید که راه کدام است و بیراه کدام.
این رباعی خیام گویاست به اندازهی کافی:
قومی به تفکر اندر ره دین/قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آنکه بانگ آید روزی/کی بیخبران راه نه آنست و نه این
www.Soroushane.ir