مدتی پیش که ملاقه به ته خزانه خورد. دولت سری قبل با حمایت مستقیم خود آقا، مردم را فریب دادند تا سرمایههای زندگیشان را به بورس ببرند، به بهانهي "رونق تولید!" لطفاً حرف "ق" را با غلظت بخوانید. خیلی زود گرفت این کلک.
با این حجم سرمایههای مردمی. چند صباحی حقوق دولت بزرگ یوگی و دوستان پرداخت شد و چرخ زنگزدهی اقتصاد آرامآرام به کار افتاد و تا بعد از ترامپ دوام آورد.
پس از آن، دورهی باشکوه عدالت در تاریخ ایران آغاز شد ولی شوربختانه ناجی بیهمتا، آقای رئیسی نه از جانب خدا آمده بود و نه از غار گنجهای علیبابا. فقط هرزگاهی به بینوایان کتاب ویکتورهوگو سر میزد و غصه میخورد.
چیزی با خود نداشت. بورس هم هرچه پول بود را دود کرد.
کرونا هم هرچه جان بود را کود کرد.
دشمن هر راهی که بود را مسدود کرد.
خواستند مالیات ببندند به خودروهای لوکس، دیدند همهاشان مال آقازادههای خودشان است.
خواستند مالیات ببندند به خانههای مجلل، دیدند کل لواسان دست یک نفر است.
آمدند خانههای خالی را مالیات ببندند، دیدند مردم که خانه ندارند همه مستأجرند! تازه بانکها ورشکسته میشدند وقتیکه بازار مسکن دست بانکهای رباخوار و دلال است.
گفتند شاید بایدن، شاید را باید کند همانطور که از اسمش پیداست! اما دیدند این بایدن و شایدن (باید و شاید!) برای ما ایرانیها معنی دارد، بایدن در انگلیسی چیز دیگری است! او بهتر از ترامپ نیست.
نه تحریم برداشته شد و نه دوستان شرقی میلی به محبت خالصانه داشتند! بازهم ملاقه به ته دیگ خورد.
فقط مانده عناصر حیاتی امروز: آب و برق و گاز و اینترنت و بنزین
باید برایش فکری کرد. حتماً که از این ناحیه به نوعی برداشت خواهند کرد به امید حق علیه باطل! لطفاً حرف "ق" را با غلظت بخوانید
آخ "چ" کجایی که "ق" را خوب تلفظ کنی بچسبد!؟