سالها پیش توی شهر ما محلهی یهودینشینی بود بنام محلهی موساییها، همه ثروتمند بودند تماماً تاجر فرشهای بیجار به آلمان و … بودند. خوب میخریدند، خوب هم میفروختند اما امانتدار بودند. حتی یکبار کتابی را آوردند که دقیقاً اسم فرش، بافنده و شهر تولید کننده در آن بود. آنها فرشهای ما را به عرش میبردند. به لطف تلاش و تجارتشان، شهر ما آلمانی هم به چشم خود دید!
این تاجران یهودی آدمهای ساکت، باشخصیت و خیلی محترمی بودند. انقلاب که شد همهاشان رفتند و آن محله سوت و کور شد.
الان هم محلهی پایینیمان شده محلهی چینیها…
با این تفاوت که اینها فرش نمیخرند که بفروشند، فرش میبافند و به خودمان میفروشند، آنهم فرشهای ما را! فقط برای نابود کردن اسم فرش، بافنده و شهر تولید کنندهاش. میترسم که از عرش به فرش بیفتیم. کاش انقلاب دیگری میشد. تا این محله هم سوت و کور شود!