هادی احمدی (سروش):

به پیرمرد رنجور و بی‌سوادی که حمالی می‌کرد، گفت، بجای حمالی طاقت‌فرسا، چند روز در خانه استراحت کن و دستمزد هم بگیر. فقط کافی بود به‌عنوان آخرین نفر در دادگاه شهادت بدهد که دیده شاکی، فلان زمین را به متشاکی فروخته.
او هرگز دادگاه نرفته بود. اصلاً نمی‌دانست چگونه جایی است. روح پیرمرد حمال از آن زمین هم بی‌خبر بود اما جسم رنجورش، خیلی زود خبردار شد!
او حتی نمی‌دانست فرق شاکی و متشاکی چیست.
رأی دادگاه صادر شد. زمین به متشاکی رسید. زمینی که هرگز از آن او نبود!


3 4 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x