دیوار مهربانی ایدهی خوبی بود و هست؛ اما همه چیز مهربانی را نمیشود آویزان دیوار کرد. مهربانی را باید آسمانی کرد. آسمان مهربانی سقفی است بر سر همگان.
هر کداممان در خانه، کلی لباس، اشیا، کتاب و لوازم بسیاری داریم. ممکن است بخوبی از تمام آنها نگهداری کنیم بیآنکه بخوبی ازشان استفاده کنیم! میشود خود را از قید و بند و نگهداری بیهودهی آنها رها کرد. نه صرفاً نیازمندان آواره در سطح شهر، بلکه زیادند اغلب آنهایی که کسب و کاری دارند اما بهزور سرپا هستند. توی این اوضاع وخیم اقتصادی هم بسیاری را میبینم که مغازههایشان را جمع میکنند.
----
به لوازمالتحریر سر خیابان ۲۰۰ جلد کتاب و دفتر و لوازمالتحریر دادم؛ به لباسفروشی که فروش چندانی نداشت تمام شلوارهای جین و کُتهای مازاد که فقط یکی دوبار پوشیدم را دادم؛ به یک الکتریکی، تمام لامپها، آداپتورها و هرچیز الکتریکی سالم و بیاستفاده که ممکن است بیشتر به کار او آید را بخشیدم و به یک کفاش، کفشها و کیفهای بلااستفاده را تقدیم کردم. به همهی آنان گفتم اگر مورد مصرف خودت است خودت بردار؛ در غیراینصورت یا به مشتریان بیبضاعت بدهید که بخوبی آنها را میشناسید و یا بهعنوان اشانتیون روی کالاهایی که میفروشید بگذارید؛ اینگونه شاید اندکی جبران هزینه شود و شاید هم با آن رضایت مشتریان دیگر را جلب کنید، هر طور خودتان صلاح میدانید.
----
این را نگفتم که خودنمایی کرده باشم بلکه دیدم که همهی ما چیزهایی داریم که فقط جا تنگکناند. چقدر هم زیادند اشیایی که فضای زندگی و ذهنمان را تنگ کرده. اشیای تلنبار شده که بیشتر خانهها را مبدل به انباری کرده و حتی دل کندن از آنها دشوارست! چیزهایی که شاید روزی از آنها استفاده کنیم اما آن شاید با کسی که حتماً همین الان میخواهد استفاده کند، آسمان تا زمین فرق دارد.
----
مطمئناً هرچیزی که خوار آید روزی به کار آید. اما این خار تا روزی که گل شود، همیشه در دست و ذهنمان فرو میرود! قطعاً که وقتی بمیریم این اشیا را با ما دفن نمیکنند، اما تا وقتی زندهایم مدفون در همین اشیا هستیم!