شهر ما، کم ترددترین شهر جهان بود! محصور در میان کوههای بلند و در عمق درهای شیبدار و تند. با همدان پایتخت پُررونق و بزرگ استان همجوار، ۱۶۰ کیلومتر فاصله داشت و جادهای خاکی رابطهی بین این دو شهر را بهسختی برقرار میکرد. بیآنکه حتی ۱۶۰ میلیمتر از آن آسفالت شده باشد.
هر بار دم انتخابات مجلس، یک نفر با وعدههای داغ و پُراحساس به مجلس میرفت تا این جاده را آسفالت کند.
بار اول نمایندهای آمد و گفت، من نه تنها این جاده را آسفالت خواهم کرد بلکه آنرا تبدیل به جادهی ابریشم میکنم تا تمام بازرگانان و تجار از این جاده رد شوند و شهر از بیترددی خارج شود ما هم بشویم شبیه هگمتانهی آباد دوران مادها! خیلی زود رأی آورد. اما آن جاده را آسفالت نکرد.
بار دوم نمایندهی دیگری آمد و همان وعده را تکرار کرد با این تفاوت که گفت فقط تردد جادهای سبب پیشرفت ما نمیشود ما باید امکاناتی هم در شهر داشته باشیم. مثلا یک بیمارستان بزرگ ۳۰۰ تختخوابی احداث میکنم تا وابسته به شهرهای دیگر نشویم و بشویم قطب پزشکی منطقه! او نیز خیلی زود رأی آورد. اما نه تنها آن جاده را آسفالت نکرد بلکه تمام بودجهی ساخت بیمارستان را بعنوان دستمزد کلنگزنی! برداشت و بُرد و خورد! چهار سال بعد برگشت گفت من دست کسانی که بودجهی آبادانی شهر را میخورند قطع میکنم. این مدت، تازه دستم آمده بود کی به کی است و چی به چی! بنابراین باز هم رأی آورد. اما باز هم جاده آسفالت نشد و تمام بودجهی ساخت بیمارستان را به بهانهی نشستکردن زمین و نامناسب بودن محل ساخت، برداشت و بُرد و خورد.
برای بار سوم دیگر رأی نیاورد. نمایندهی دیگری آمد و گفت ما سالهاست با وعدههای پوچ و فریبکارانه، منتظر آسفالت شدن جادهی این شهر کوچک خودمان با همدان بودیم. همدان شهر ثروتمند و پیشرفتهای است. اما چرا ما باید به سوی آنها جادهای همواره و آسفالت بسازیم؟ اگر آنها میخواهند با ما در ارتباط باشند بسمالله، خودشان هم جاده بکشند، ما بودجهی شهر را به این کار تخصیص نمیدهیم در عوض امکانات شهری و عمومی میسازیم و مهمتر از همه شهربازی و چند پارک و البته سقف بازار قدیمی را ترمیم میکنیم تا بشویم قطب گردشگری!
همه هوراکنان و دستزنان او را به مجلس فرستادند. سقف بازار تعمیر شد اما شهر بیتردد، هرگز قطب گردشگری نشد! چون همدان هم نمیخواست هزینهی آسفالت این جاده را بدهد.
خدا خیرش بدهد تنها چیزی که این نمایندهی آخر ساخت و به دل اهالی نشست، یک مجموعه توالت عمومی در چهار نقطهی شهر بود تا مردمی که اینهمه سال، دهانشان بجای جاده، آسفالت شده بود راحت برای رأیی که داده بودند در آن...!