از هر چیزی خیلی راحت چشمپوشی میکرد وقتی که میخوابید!
#کاریکلماتور #واژه_گردان
پانوشت:
اتفاقات ناگوار و ناروا از جلوی دیدگان پَر نمیکشند. آنها دقیقاً روبروی چشمانمان لانه میکنند و با هر یادآوری بیربطی، تخم میگذارند تا بیشتر آزارت دهند. چشمان بیدار ما از دیدن این اتفاقات در عین حال که ناخرسندند اما باز سراغی از آنها میگیرند تا بیشتر عذاب درون را شلعهور کنند. شبیه وزیدن باد به آتش نیمهجان. خواب، یعنی بستن چشمها روی لانهی تلخ اتفاقات سخت. یعنی فراموشی ذهن به اندازهی حتی یک شب. وقتی چشمهایت را میبندی که بهخواب بروی چشم از هر چیزی خواهی گرفت. از تمام منیّتهایی که برای خود ساختهای یا آنها برای خود ساختهاند. چشم میپوشانی بر مردمک لرزان و حیران برای رهایی از دیدن این و آن. تا قدری در زیر خیمهی پِلک، ساعاتی را در خواب سیر کنی. هرچند خواب، شور زار حوادث تلخ را از ذهن تو نمیشورد. اما به اندازهای که به خود زمان دهی، میتواند قدری از وضوح آن را بکاهد. میگویند خاک، فراموشی میآورد؛ اگر چیزی را به خاک بسپاریم اما با خواب بسیاری را به فراموشی میسپاریم بیآنکه بهخاک سپرده باشیم.